سلام

پاییز یازده

از کانال چهارباغ* متوجه قرار این پنجشنبه شدم.

فضاشناسی حرم‌مطهر - صحن‌های کهنه (انقلاب) و نو (آزادی)-

به روایت رجبعلی لباف‌خانیکی، باستان‌شناس پیشکسوت.

اعلام حضور کرده و صبح خودم را رساندم سرقرار، ورودی کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی.  تقریبا هشت و ده دقیقه برنامه بصورت رسمی با توضیح جناب لباف، درباره چگونگی دفن حضرت امام رضا علیه‌السلام شروع شد. ده سال پس از درگذشت هارون الرشید، بنای هارونیه شد مرقد مطهر امام هشتم

 

 

این هم قسمتی از شنیده‌های من:

وقتی به حرم مطهر وارد می‌شویم اغلب متوجه نیستیم کجا رفته‌ایم؛ فقط حرکت می‌کنیم در صحن‌ها و رواق‌ها و زیر گنبد و...

علاوه بر زیارت، می‌توان خوب دید لذت برد و عبرت گرفت.  صحن و سرای (قدیم) حرم مطهر با محاسبات دقیق مهندسی ساخته شده... علم را به خدمت گرفتند که بنیاد باقی مانده است...

در ایران تا زمان صفوی، تمام سازه‌ها از سازه‌های فلزی گرفته تا سفالی و کاشی، همه مفهوم داشتند. درواقع صحبت از حکمت و افلاک و پیچیدگی و مرگ و برکت است. در معماری هم هر کار معمار معنا و مفهومی داشت ، فقط فیزیک و مهندسی نیست.

هنر، جایگاه والایی داشت و هنرمند، حکیم بود. معمار هم حکیم بود؛ فقط بنّا نبود. وقتی معمار ساختمانی را می‌ساخت، می‌خواست درعین‌حال کار مفهومی انجام دهد. در فرهنگ معماری ایرانی، هر حجمی یک تعریف دارد و از یک جایی گرفته شده است؛ مثلا یک صحن معمولی، مربع یا مستطیل است و یک حوض دارد. فواره‌ای وسط آن و در چهار طرف، جوی آب است که آبِ فواره را به اطراف حرکت می‌دهد و بر دیوارهای صحن هم گل و بوته و نقش و نگارها دیده می‌شود. درواقع معمار می‌خواسته بهشت را ایجاد کند. در توصیف بهشت هم که بخوانید، می‌‌بینید دقیقا توصیفی است که معمار ما در ایجاد صحن از آن استفاده کرده.

 گنبد نیز در اسطوره‌های ما، در جغرافیای ما و در جهان‌بینی ما از جهان دیده می‌شود. مربعی که چهار تا ستون داشت و بالای آن گنبدی بود. گنبد آسمان بود.

بعدها، معمار وقتی می‌خواست فضایی بسازد چهار تا جرز ایجاد می‌کرد و یک گنبد رویش می‌ساخت تا بگوید این جهان من است. اگر دقت کنید، می‌بینید در انتهای همه گنبدها شمسه نقش بسته است. معمار می‌خواهد بگوید این گنبد و آسمان من است و این هم خورشید آن.

به نظر ایشان، اسلیمی عبارت است از حرکت نمادین گیاهی که پایان و آغاز ندارد. تعبیر ایشان درباره مقرنس هم برایم جالب بود!

"درواقع مقرنس یادآور غار است، فرو رفتگی و برآمدگیها... با این معماری، معمار قصد داشته غار را به یاد ما بیاورد. به‌طورکلی غار در فرهنگ بشری از جایگاه ویژه‌ای برخوردارست. در دیدگاه‌های کهن ایرانی، غار از زادگاه‌های مهر بوده؛ در مسیحیت غار، زادگاه عیسی است و در دیدگاه اسلامی، پیامبر در غار مبعوث شده است.  بنابراین غار، مکانی متبرک است که در معماری اسلامی، جایگاه ویژه‌ای داشته است."

 با اشاره جناب لباف متوجه نقوش کاشیهایی شدم که تا امروز ندیده بودم. مثل نقش اژدها که به گفته ایشان 200 مورد در صحن و سراها به کار رفته یا طاووس که دو طرف ایوان ورودی صحن نو نقش بسته!

و

برای استفاده از رنگ زرد و قرمز به وفور! در دوره قاجار به جای  آبی لاجوردی و فیروزه‌ای دوره‌های پیشین هم این دلیل را آوردند: افتتاح کارخانه رنگسازی در روسیه و ارتباط نزدیک شاهان قاجار با آن کشور! (گویا روسیه به جای هرچه صادر می‌شد رنگ می‌فرستاد آن هم رنگ زرد و قرمز)

ان شاءالله سرفرصت دوباره برای تماشای دیدنی های این دو صحن خواهم رفت.

 

 

 

 

*چهارباغ، قراری دوستانه جهت بازدید از محله‌های قدیمی و تاریخی مشهد است.