سلام

بهار سیزده

رسیدم پشت در، کلید در قفل گیر کرد، در را سمت خودم کشیدم فایده نداشت برعکس چرخاندم راحت چرخید یک قفل و بعد برگشت و باز شد... موردی سریع از ذهنم گذشت.

وارد حیاط شش متری شدم هیچ برگه قبض یا تبلیغاتی ندیدم. درِ سالن رو باز کرده وارد شدم. وسایل را روی همان مبل کنار میز، پشتِ اپن گذاشتم و سریع شماره گلبهار1 را گرفته ، اتمام کار و رسیدنم را به گرامی مادر خبر دادم. از ناهار پرسید گفتم تازه رسیدم ببینم یخچال چی داریم و ...

بعد مانتو و مقنعه رو در آورده دستها رو شسته و دوباره سراغ تلفن آمدم اینبار باید تماس می‌گرفتم شهرستان برای  وقت حضور در دادسرا2 یک ربع بیست دقیقه‌ای مشغول بودم. شکرخدا قرار شد هر زمان توانستم فقط اول وقت بروم سراغ کارمند مربوطه! و نیاز به وقت قبلی ندارد.

خیالم که راحت شد رفتم سراغ کتری و تدارک آبجوش برای چای. همزمان پارچ آب را برداشتم برای آب گلدانها...

 وارد اتاق که شدم دوباره یک چیزی از ذهنم گذشت (دیدن مواردی از گوشه چشم که نمی دانی چیست!) تی وی رو روشن کرده خواستم ست‌تاپ‌باکس رو روشن کنم که دیدم.... نیست!

فیش آنتن آویزان و ... آنجا بود که سریع گرفتم این به هم ریختگی ... آآآی دزد


ابتدا توجه‌ام به روتختی جلب شد گویا دزد سریع چمدان و کارتن‌های زیرتخت را گشته و بعد رفته سراغ کمد کوچک بابا، کنار تخت (حکم گاوصندوق را دارد البته چوبی و بیشتر برای حفظ چای سبز و آلبومها و یکسری وسایل شخصی ارزشمند نه از لحاظ مادی) که خلاف معمول کلیدش روی در بود. کمد هم به هم ریخته بود.

 رفتم سراغ تنها همسایه تهِ این بن بست 6-7 متری. پسرک تپل تا در را باز کرد گفت: دیروز درِ حیاطتان باز بود بابام بستش!

مادرش را خواستم . خبردادم دزد آمده و شنیدم دیروز شخص بلندقدی را دیدند که از بن بست خارج می شده! منتهی گمان می کردند آشنا باشد!!

به 110 زنگ زدم و گزارش سرقت. قرار شد در محل بمانم تا مامور بیاید. ماشاءالله خانم و آقای همسایه حضور مستمر داشتن و پس از حضور مامور برگه گزارش پرشد و قرارشد بادقت بیشتری بگردم و اگر مورد جدیدی سرقت شده بود گزارش دهم.

به پیشنهاد مردهمسایه، پسرک تپل رفت دو قفل آویز یکی برای قسمت بالایی درحیاط از داخل، دیگری برای ورودی سالن خرید و هردو نصب شد.

پس از نوشیدن یک لیوان چای دراز کشیدم. همانطور یک نگاه به اطراف اتاق انداختم ببینم واقعا دزد فقط گیرنده دیجیتال را برده!  همسایه در توصیف مردبلندقد این را هم گفت که دو دستش دو کیف بوده... یعنی چه چیز دیگر نیست ؟

 متوجه فضای خالی بین کمد و تخت شدم... یاااافتم یک پتو که با کاورش آنجا بود برای نفر اضافه یا مهمان احتمالی...دیگر نبود.

پس یک دستش ساک پتو و دست دیگرش کارتن ست‌تاب‌باکس (خوو کارتن دستگاه همراه وسایل جانبی همانجا در کشوی وسطی میز تلویزیون بود)

در این خانه جز وسایل ضروری کالای باارزشی نداریم.  اینکه جاروبرقی  و پنکه ایستاده حتی ال سی دی سرجا باقی مانده بود!  چند نظریه بدنبال داشت

یکی دزد خواسته کوچک و حملش راحت باشد.

بعدی یهویی تصمیم به سرقت گرفته و فعلا سردست برده تا بعد بیاید سراغ بعدی‌ها

و

آخر بین حرافی‌های همساده متوجه شدم کسی از آشنایان! بی خبر آمده دیدنمان که نبودیم و پس از چندبار زنگ زدن و سوال از همساده برگشته (می شود اینطور تصورکرد دزد سرگرم سرقت بوده که این آشنا سرمی رسد و زنگ درحیاط را می‌زند. نه یک بار بلکه چندبار! دزد ترسیده و منتظر مانده و بعد همان دو غنیمتی را بدست گرفته و سریع زده به چاک. سرکوچه هم با مردهمسایه رودرو می‌شود ولی با خوش‌شانسی بدون دردسر فرار می‌کند)

نتیجه: هرچند همسایه پررفت و آمد و شلوغی داشته باشید(خوو تقریبا هروقت آنجا بودم پسرها در همان کوچه مشغول توپ بازی، کباب کردن بال مرغ، تماشای فیلم موبایلی و کلهم حضور داشتند) منتهی باز هم وقت ترک منزل برای چندروز، مستقیما اطلاع دهید تا بدانند و تاکید کنید که فقط خودتان کلید خانه را دارید.

دو: هرچند تصور کنید کوچه بن بست 6-7متری با حضور پررنگ همسایه دیوار به دیوار و رفت آمد خیابان اصلی امنیت دارد ولی بهتر است از قفل و بست هم غافل نشوید.

 

 

1-      مشهدی هستیم ولی ساکن خارج شهر. چند سالی هست که از هوای پاک شهرجدیدگلبهار بهره‌مندیم.

2-      پیگیری پرونده تصادف سال گذشته ارجمندبابا (ایشان خارج از مشهدحوالی یکی از روستاهای شهرستان مصدوم شده‌اند)