آدمی سرزنده از یاد است، یاد... رمزِ عمرِ آدمیزاد ست، یاد!

جنبه روانی!؟

سلام

 زمستان چهار

از دیشب دو مساله برایم لاینحل باقیست

نخست: بانوی عمارت هم تمام شد و ختم بخیــــر. هرکس که باید می‌مُرد کشته شد. طبیبُ الاطبا، بله را از افسرالاملوک گرفت و پارچه یادگارِ مادرِ یحیی، به آهو رسید و امیرهوشنگ هم در نوزادی راهی خارج شد. همراه خانواده و کلی پول و دارایی. خارج ها، کشور همسایه نه! خود خارج

فقط چرا آب نپاشیدند پشت سرشان؟ پشت سر مسافر! عمو مشتی، آخر کاری خوب تَمشیَت نکرد ها. 

و

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

آهـــای عمـــر دقـایـق

 سلام

پاییز نوزده

روزهای هفته گذشته را که مرور می کنم می بینم چقــــــدر ندانسته داشتم و دارم.

شنبه

آنقدر تنوع پرچم‌های کشورهای مختلف زیاد است که آدم فکر نمی‌کند آمده در یک مراسم معنوی شرکت کند بلکه انگاری آمده جام‌جهانی، فوتبال ببیند.

ص233 –به سفارش مادرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

ت - ت ... تغذیه - تخلیه

سلام

پاییز سیزده

 

نیاز به تغذیه و نیاز به تخلیه دو نیاز ضروری در زندگی ماست.

پس شد : ت-ت ... تغذیه-تخلیه

اگر خواسته باشم سرصبر حرف بزنم آدمیزاد تک بعدی نیست نیازهایش هم جسمانی است هم روحانی (روح-روان-جان)

درباره تغذیه و علم تغذیه  شنیدیم و خواندیم و به نسبت، همگی یک پا کارشناس تغذیه هستیم مثلا این اواخر همطاف یادگرفته برای پایین آوردن اوره می‌توان چای گزنه نوشید و کاهو و تربچه و هویج بیشتر خورد.

و تخلیه جسمانی را هم، همگی بلدیم. یادگرفتیم چطور از خلا (سرویس بهداشتی و سیفون و ...) استفاده کنیم. البته روش درست هنوووز همگانی نشده. (یک نگاه به توالت های عمومی بیاندازید متوجه خواهید شد)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

قصه غذا

سلام

پاییز شش

بتازگی "کتاب‌باز" را تماشا کردم. (از شبک نسیم پخش می‌شود). چند قسمت از برنامه سری دوم را از تلوبیون دانلود کردم 

تکرار، نان روزانه است. این جمله را در همان برنامه شنیدم.

صبح شب پاییز بهار سرحالی بی حالی تولد مرگ گرما سرما ناهار شام میرزاقاسمی قیمه آبدوغ خیار مرغ و ... وقتی ناهارِ گرمِ امروزم آماده شد و سفره پهن کرده و با کاهو خردشده و دوغ خوردم یادم آمد بارها و بارها این لذتِ سیری را تجربه کردم فقط فراموش می‌کنیم .

می‌توانیم تکرار کنیم و لذتش را ببریم ها. امروز دوباره به خودم قول دادم برای ناهار و لذت غذاخوردن وقت بگذارم. خرید سبزی را فراموش نکنم و نان تازه هم

بدنبال گرمای آفتاب بعدازظهر، زودتر راهی خانه گرامی‌والدین شدم. همطاف از آفتاب تابستان فراریست ولی این گرمای آفتاب پاییزی آنهم در وزش باد را بس دوست می‌دارد.

قبل از ظهر که تلفنی با خواهرزاده حرف می‌زدیم همان ابتدا پرسید: خاله، چه می‌کنی؟

می‌توانستم بگویم سیب آماده می‌کنم برای مربا شدن یا پارگی پایین چادرم را می‌دوزم یا رادیو گوش می‌کنم . ولی مثل همیشه پاسخ دادم: زندگی 

چه با انگیزه بیدار شویم یا به اجبار. نان تازه بخوریم یا بیات. برای ناهارمان سراغ اجاق گاز و یخچال برویم یا حاضری و رستوران. فقط تی وی تماشا کنیم و کتاب بخوانیم یا به پارک نزدیک رفته ورزش و نرمشی... می گذرد

زندگی تکرار است منتهی تکرار هم زیباست. نیاز است. تکرار نان روزانه است. چه بهتر انتخاب کنیم هرروز متفاوت بگذرد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

حسود هرگز نیاسود

سلام

تابستان هجده

نخست: مسابقه هفته را یادتان هست؟ از کی بپرسم؟

مرحوم نوذری اجرا می کرد! بیست سال پیش، آخر هفته‌ها پخش می‌شد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

ماهِ من

سلام

تابستان شانزده

صبح

 ظهر

 عصر

 

سه عکس بالا را، در سه زمان، حوالی شش صبح-دوازده ظهر و شش عصر! گرفتم.

گوشه پایینی توری پنجره را  موقتا باز کرده و با موبایل

دقت کردم! با زاویه یکسان در سه زمان ذکرشده، ثبت کنم

خُب به نظر شما، عمر آدمی را می‌شود به همین صورت تفکیک کرد؟

مثلا کودکی، صبح باشد.

جوانی، ظهـر.

میانسالی عصـر

و پیری غروب. شب هم بشود وقت استراحت و رفتن از این دنیا.

فقط نمی‌دانم چرا گمان می‌کنم در این  چهل و اندی سالگی، آفتاب همچنان مستقیم! به سرم می تابد!؟

 

مـــــرور نوشت:

 + این روز را به خاطر بسپار

+ خبرا؟!

+ خرانه ^_^

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

گاو

سلام

تابستان چهارده

گاو حیوان مفیدی است. گفته شده یکی از هدف‌های اصلی اهلی کردن گاو، بارکشی بوده‌است. ( از نیروی فیل، شتر و اسب، بعد از گاو استفاده شد.)

نژادهای گاو بسیار زیاد هستند. طبق یک تقسیم بندی! سه نوع گاو داریم. 1- گوشتی  2-شیری  3-پوستی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

هملت؟!

سلام

تابستان سیزده


بودن، یا نبودن مسئله این است آیا شایسته تر آن است که به تیر و تازیانهٔ تقدیرِ جفاپیشه تن دردهیم،

و یا تیغ برکشیده و با دریایی از مصائب بجنگیم و به آنان پایان دهیم؟

بمیریم، به خواب رویم و دیگر هیچ.

و در این خواب دریابیم که رنج‌ها و هزاران زجری که این تن خاکی می‌کشد، به پایان آمده.

این سرانجامی است که مشتافانه بایستی آرزومند آن بود.

مردن، به خواب رفتن، به خواب رفتن، و شاید خواب دیدن…

دیشب فیلم هملت رو تماشا کردم

 جالب بود بسی!؟

اگر فقط می‌شنیدی بدون دیدن،  تصاویر همان نمایشنامه در ذهنت شکل می‌گرفت همان جملات با همان شیوه ادبیات شکسپیر و

اگر بدون صدا تماشا می‌کردی اصلا گمان نمی‌بردی هملت تماشا می‌کنی! داستان اینبار در سال 2000 بازگو می‌شود... شهر و برج و بنز و ...

و

هیجان فیلم، دیدن بازیگران امروزی با گویش زمان شکسپیر - چهارقرن پیش!- است.

این صحنه، رویارویی روح پدر هملت است که راز مرگ خویش بدست برادرش را فاش می کند.

.

جالبتر اینکه فاکس و دریافت پیامها در فیلم امروزی، همان کار پیک و نامه در زمان اصلی را پیش می‌برد.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

عقب نشینان، سر نشینان یا چی؟

سلام

تابستان یازده


آخرهفته، نیت کردیم برویم زیارت اهل قبور

رفتیم و رفتیم به خروجی آنسو نزدیک شده بودیم که

با علامت سربازی ناچار به توقف شدیم. خواهرزاده راننده بود. یک لحظه هر سه - گرامی والدین و من- پرسیدیم مدارکت کامله؟ بیمه و سایر؟ سری تکان داد و پیاده شد. من و گرامی‌مادر عقب نشسته بودیم. سر برگرداندم ببینیم چه می شود.

 سرباز مدارکش را چک کرد و فرستادش سمت ساختمان پلیس راه. تقریبا پس از 5-6 دقیقه سرو کله خواهرزاده پیدا شد با یک برگه جریمه 60 هزارتومانی در دست

قبل از سوار شدن رفت سراغ سرباز و چیزی گفت و ... تا برگشت دوباره هرسه پرسیدیم چی شده بود؟

علت جریمه : نبستن کمربند ایمنی سرنشینان عقب!

حالا ماشین پراید خواهرزاده اصلا کمربند صندلی عقب نداشته!

گفته های سرباز جالبتر است...گویا تکلیف کرده‌اند 30 تا ماشین را متوقف نماید وگرنه دوساعت مرخصی آن روز را از دست خواهد داد و اضافه خدمت هم خواهد داشت؟!

گفته شده بیان تجربه‌ها به خردمندشدن عقل جمعی! کمک می‌کند. ما گفتیم شما بشنوید و

نخست: خودرویی ابتیاع نمایید که کمربندایمنی صندلی عقب هم داشته باشد

بعد: حتما کمربند ببندید جلو و عقب. بویژه در مسیرهای خروجی شهر

آخر: اگر هم فعلا آن ماشین را دارا نیستید، لاین دور به سربازهای کشیک را انتخاب نمایید برای عبور از پلیس راه‌ها (احتیاط واجب)

 


اضافه نوشت:

خداییش صله ارحام! هزینه‌بر شده... حالا فرقی ندارد دیدن زنده‌ها بروی یا اموات! (راستی یکی در بهشت‌رضا بستنی خیرات می‌کرد.بَه بَه.. خوشمان آمد بسی.

قبلا قاچ هندوانه هم رسیده بود. خنک و مفید. برای شادی روح اموات صلوات. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

ما و شنیدن صدای روح

سلام

تابستان ده

دو تا فیلم روحی دیدم

1- روح و خانم میور – یک اثر اقتباسی ساخت1947- 70 سال قبل! ( که در سال 1387 با مدیریت مرضیه صفی‌خانی دوبله شد)

2- درست مثل بهشت – ساخت 2005

از تماشای هر دو هم لذت بردم بسی

و

دلم خواست مشاوراملاک! شوم. به نظرم نشان دادن ملک و آپارتمان و خانه به مشتری‌ها، هیجان‌انگیز است.

در هر دو فیلم، مشاورین املاک اصرار داشتن موارد دیگری رو اجاره دهند و مشتری اصلی! دلش همان مسکنی را می خواست که متعلق به روح بود.

و در هر دو ماجرا ختم به خیر شد. رابطه پر از تفاهم! بین روح و ساکن سمج

و اما مشاور املاک...

 سالها قبل در بواردانشجو- مشهد پی آپارتمان مناسب می‌گشتم که متوجه یک بنگاه املاک و مسکن شدم که زنانه بود!

همگی خانم بودند ها... (خوو اغلب بنگاه‌دارها مرد هستند). البته بعضی از این مشاورین اینترنتی و تلفنی و فروشگاهی! چند کارمند خانم هم دارند، منتهی آن بنگاه کوچک هم صاحب‌امتیازش (مجوزدار) خانم بود هم مشاورین مِلک نما(افرادی که موارد مناسب را نشانت می‌دهند) ولی مورد مناسبی برای من نداشتند.

.

نظرتان درباره شغل آینده من چیست؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز