سلام
بهار پانزده
یکشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۲ - ۱۳:۲۶
سلام
من تو این حدودا 5 سالی که اینجام، همیشه پس از یکسری از پست هام مشتاق دیدن نظر دوستانم هستم
گفتم دوست
پس از یه دوره، اگه خودت باشی نوشته ها و مطالب حتی تصاویری که میذاری
خاص خودت میشه تو راسته علاقمندیهای خودته و صدالبته یکسری دوستِ همراه
هم، پیدا میکنی که شبیه دنیای بیرون
رفت و آمد و چاقسلامتی و گاها دلخوری و دلجویی و مشاوره و ... باهاشون داری و این قسمت مفید و راضی کننده اینجا برای منه
اگر خواستی میتونی روابط رو از مجازی فراتر ببری تلفنی و دیداری
البته برای من این موارد اندک بوده
متاسفانه سال 88 اذیت شدم و دلگیریهایی پیش اومد که متوجه شدم بعضی
زیباییهای رفاقت، به همین تبادل نظر و جویای احوال بودن مجازی! بس لذت بخش
تره
راستی اینجا وبلاگه نه کتاب نه فیسبوک
من شخصا وبلاگهایی رو میخونم که از خودشون نوشتن " خاطرات گذشته،
روزمرهها، درگیریهای شغلی یا تحصیلات، سفرنامه و صدالبته نظر و عقیدهشون
درباره هرآنچه زندگی رو برای ما معنا میکنه"
البته منم تا دلت بخواد از وبگردیهام متنهایی که دوست داشتم یا عکس، در وبلاگم قرار دادم
آ شرمنده ظاهرا که نه، واقعا زیادی اظهارفضل کردم
بمانی
درسته دنیای مجازی مدتیه توجه منو به خودش جلب کرده. چیزی که اون رو جذّاب
میکنه اینه که آدم مجبور به تظاهر نیست. مجبور نیست خودش رو سانسور کنه و
مجبور نیست ماسک خوشبختی یا خوشحالی به چهرش بزنه و بیپروا از قضاوت
شدن، افکار، احساسات، علایق و حتی ندونم کاری و دلشوره هاشو به زبان میاره و
مهم اینه که کسی هست که اونها رو میشنوه و همدردی یا راهنمایی یا تبادل
تجربه وجود داره. در ضمن اظهار فضل نیست. خوشحال میشم از تجربیات دیگران
استفاده کنم.
پنج سال پیش، جملات بالا بین من و روژین ردو بدل شده بود. (تقریبا جزو اولین نظراتم برای وبلاگش بود)
روژین دیگه اینجا نیست، سال گذشته از این دنیا رفت و امــــروز سحر، عجیب! یادش با من بود.
روحش شاد