سلام
بهار شش
گذرنامه ندارم یعنی به فکرشم نیستم
نه که مخالفِ بسیار سفر باید کرد تا پخته شود خامی باشم، نه.
منتهی ایران رو سرزمین پـهنـاور با ملتهای گوناگون میبینم که تا آخر عمر میتواند برای سفرها و پختگی! مناسبم باشد (به شرط پول و سلامت البته)
برای سرزمینهای دووور هم خدا برکت بدهد به این دنیای مجازی قبلتر گفته بودم سفرنامهها رو دوست دارم منتهی علاوه بر فرمایشات مسافران چندروزه! بسی مشتاق شنیدن نظرات ساکنین بلاد غیر! هستم.
شکر خدا، تا دلت بخواهد دوستان هم سن و سال یافت میشوند که سالهاست خارج نشینند. دوستانی باهوش و طناز و دست به قلم! من جمله، مریم که بیش از 10 سال در ژاپن زندگی کرد و اکنون احتمالا ساکن غرب است. ( خب چندسال پیش! در آخرین پست وبلاگش، خبر داد برای .... در یکی از دانشگاههای اروپا پذیرفته شده)
حالا که کتابخانه ها تعطیل شدند و ناچار به خواندن از نوع دیگر! هستم ترجیح میدهم مطالب دلخواهم را مرور کنم. یکی از آن خواندنیها مرور همین وبلاگ "سالهای دور از خانه" است.
جملاتش نیاز به ویراستاری ندارد. توضیحاتش بدون حاشیه و صادقانه است و کلهم لذت می برم دوباره بخوانم ماجراهای خوابگاه چندملیتی و کار تدریس با کودکان چشم بادامی و مراسم ژاپنی و ... شیطنتهایش هم به جاست هرچند با برخی از باورهای من تضاد داشت.
پیشنهادنوشت
نخست: گپ و گفت من با این دوست ندیده ( سوشی...ربات...کیمونو )
بعد: کلامی چند در باب زندگی در ژاپن – مربوط به سال 1392