سلام

پاییز پنج


صبح چهارشنبه است باز با صدای زنگ گوشی بیدار شدم 4:45 فقط برای قطع کردنش

 و باز، نیم ساعت دیرتر از جا! بلند شدمangel

(کلید M  صفحه کلید دوباره نمی‌زنه! نمی‌نویسه  کار نمی‌کنه.  باز نیاز به تمیزکاری داره لابد)

دیشب! برای پیش فروش سایپا، خواهرزاده عکس مدارکش رو فرستاده بود تا ثبت نامش کنم که نشد گویا کدملی‌اش قبلتر ثبت شده! لینک رو فرستادم برای خودش تا بیابد با کدام شماره ثبت نام شده.

هنوز جاروبرقی که از دیجی کالا خریده بودم نرسیده اگر خوش قول باشند امروز آخرین موعد است.

باز چای را با مربا خوردم. خوشمزه است این مربای بِه آسانا. به جای قند یه قاشق چایخوری مربا می ذارم دهان و چای را قلپ قلپ مزه مزه سَر می‌کشم. شیرینی و گرما لذتبخش است.

هنوز با  آمیرزا صبح را شروع می‌کنم. بازی روزانه ...

بعضی کلمات که حروف مشترک دارند کار راه اندازند بسی. دوستشان دارم مثلا : ا م ن ی .  راحت می‌شود امین مینا نیما.

یا

نگاه و گناه (چه مرتبط!). درخت و دختر

دیدم یکی از وبلاگا نوشته بود همینجوری ارسال مطلب جدید رو باز کرده و شروع کرده نوشتن.

خب تا اینجا که چیزی نبود خداییش حرف نوشتن راحت است تا کلمات هستند مشکلی نیست. انرژی حرف‌زدن را هم نمی‌خواهد

 

روز بخیر

برقرار بمانید و راضی