+دادو نوشت:

"و تکرار مقدس است و ضروری ... و ما زندگی را در هزاران روز تکرار می کنیم ، شاید چیزی در خلال این روزها یافتیم"

 

سلام

همطاف همچنان عادتِ خوبِ کتابخوانی رو دارد ها.

فقط ماههاست که خلاصه کتاب نذاشتم

طبق عادت! گزیده جملات رو یادداشت می‌کنم و البته پس از اتمام کتاب، میرم سراغ نظر دیگران.

برای خاتون معطر نیاز بود یه سر هم به تاریخ چین بزنم. بیشتر دوست داشتم یه چینی نویسنده این روایت بوده باشد. همانقدر که دوست دارم یه ایرانی درباره ایران و مردمانش بنویسد.

 در این داستان، به مواردی برخوردم که کمتر شنیده بودم.

مثلا کشتار سین کیانگ و اقلیت مسلمانش فقط مربوط به قرن معاصر نبوده! در دو قرن پیش هم ردپا داشته

یا

رواج مصرف تریاک در بالاترین مقامات چینی برایم عجیب بود. خب تصور می‌کردم این چینی‌ها بودند که تریاک و شیره کش خانه‌ها رو باب کردند ولی به گواهی تاریخ! (جنگ تریاک) باز دست استعمار انگلیس خبیث در کار بوده و باز حرف تجارت و طلا.

 

گزیده نوشت:

-می‌گویند خواب صبح تعبیر خوبی دارد.

-مردمی که از یکدیگر بدزدند اسیر دزدان بزرگتر خواهند شد.

-بی تکلیف بودن بدترین دردی است که درمانی برای آن نیست. می‌گویند برزخ هم چنین مشکلی دارد نمی‌دانی به بهشت می‌روی یا به جهنم

-لباس‌ها را به کناری گذاشت و دستور داد که از مغازه‌های کاشغر برایش لباس نو سفارش دهیم.

گفت:

لباس حیوانات را نمی‌پوشم.

دقیقاً مشخص نبود منظورش از این کلام اهانت به دربار است یا اینکه او نمی‌خواست کت‌های اعلای پشمی و ابریشمی را قبول کند.

خدمه بانوان قصر با شنیدن این حرف بانو فی چاره‌ای جز سکوت نداشتند. هزینه تهیه لباس‌ها را در صورت‌حسابی تهیه کردم و برای خزانه‌داری فرستادم.

-هنرمند، همیشه پاره‌ای از خودش را در اثر جاودانه می‌کند. تصویر، کلمه، هر آنچه که از خود دارد. تردید را برای کشیدن طرح کنار گذاشته‌ام. می‌دانم امپراتور با دیدن این طرح، چنان خشمگین می‌شود که اولاً مثل گاو خشمگین نعره می‌کشد. ثانیاً، همه داستان‌های این طرح را می‌دانند. وقتی می‌دانند دیگر نیازی به توضیح دادن نیست.