آدمی سرزنده از یاد است، یاد... رمزِ عمرِ آدمیزاد ست، یاد!

هیچ وقت برای شروع دیر نیست

سلام

 رمضان پنج

مرد صدساله‌ای که از پنجره فرارکرد و ناپدید شد نوشته یوناس یوناسُن (با دیدن این نام، یاد بازی "اسم فامیل" افتادم. در این بازی نوشتن فامیل راحت است،  یافتن اسم  گاه سخت می‌شود.

اسم: رحمت

فامیل: رحمتی

 کافیست یک "ی"به اسم اضافه کنی

گاهی هم یک "زاده" فامیل می سازد

اسم: علی

فامیل: علیزاده

برگردیم سر نوشته جناب یوناس یوناسُن. به گمانم فیلمش را دیده بودم ولی کتابش جالبتر است. مـــرور تاریخ رویدادهای مهم. جنگ‌های داخلی و جهانی و بین الملل، سرتیترهای قرن بیستم البته به‌صورت طنز. درباره ایران دهه بیست هم نوشته

... بعد از آنکه مطمئن شدند که آلن طرفدار آن نوکر انگلیس و آمریکا یعنی شاه ایران نیست، از او دعوت کردند با آنها همراه شود

 

آلن،قهرمان داستان با سه ایرانی کمونیست! از هیمالیا می گذرد... ولی  تا پا به خاک ایران گذاشتند آن سه،  تیرباران شدند و آلن هم  توسط سازمان امنیت وقت دستگیر می‌شود (تقریبا  فصل 13 درباره حضورش در تهران و ایران است)

نویسنده سوئدی، احتمالا که نه یقینا! چون روزنامه نگار بوده و مشاور رسانه‌ای. توانسته این حجم اطلاعات سیاسی را وارد زندگی پرفراز و نشیب این مردصد ساله کند بدون اینکه اضافی به نظر برسد یا تصور کنی پرگویی شده. برای من بس روان بود و بس مفرح

 

 

 

آلن به وسط پرید و گفت که آدم دنیا دیده‌ای است واگر یک چیز را یاد گرفته باشد این است که منشاء بزرگترین و  به ظاهر لاینحل‌ترین اختلافات روی زمین، گفت و گو است  "تو احمقی نه تویی که احمقی نه تویی که احمقی"   ص189

بنی به رغم اینکه یکی از تحصیلکرده ترین آدم ها در سوئد بود کشف کرد که بازار کار به تعداد سال‌هایی که او درس خوانده علاقه‌ای ندارد بلکه بیشتر به نمره‌های امتحانات نهایی‌اش علاقمند است. بنی دست کم ده مدرک دانشگاهی را تقریبا گرفته بود اما با این حال کارش به سرمایه‌گذاری در یک دکه هات‌داگ فروشی، کشیده بود برای اینکه کاری داشته باشد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

مادربزرگ دروغ را روایت دیگری از واقعیت می نامد

سلام

 

جملاتی از کتاب "مادربزرگ سلام می‌رساند و می‌گوید متاسف است"

- مامان آدمی نیست که بتوان کنارش راه رفت بلکه همیشه باید پشت سرش دوید

- هیچ وقت سر به سر کسی نذار که وقت آزاد زیادی داره

- السا متوجه شده بود که برای به حرف درآوردن مردم، بهتر این است که با آنها راجع به مسائلی حرف بزند که از آن خوش شان نمی‌آید تا راجع به مسائلی که مورد علاقه‌شان است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

شیرین‌ترین نوع آلودگی

سلام


دچار خواب‌آلودگی شده بودم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

چند برگ نعنا

سلام


سحری دمی‌ماش - ناهار دیروز- رو گرم کردم. ماست و خیار آماده کرده کنارش هم یک تکه نان سنگک و یک مشت نعنا گذاشتم و نشستم به خوردن...

با هر قاشق برنج، یک قاشق ماست و خیار می‌خوردم بین هرچند قاشق! چند برگ نعنا هم

 و می گفتم: بَه‌بَه نعنا گرم است و سردی ماست و خیار رو می گیرد...

یا

بَه‌بَه خوردن سبزی بس مفیدست هرچند دیرهضم باشد ولی نعنا برای گوارشم خوبست

و چند تعریف دیگر از نعنا

فقط

پس از اتمام غذا وقت مسواک زدن متوجه شدم ما نعنا نداشتیم که!؟

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

تا روزها بی ثمر نماند!

سلام

بهار پانزده

 

 

 

یکشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۲ -  ۱۳:۲۶

سلام
من تو این حدودا 5 سالی که اینجام، همیشه پس از یکسری از پست هام مشتاق دیدن نظر دوستانم هستم
گفتم دوست
پس از یه دوره، اگه خودت باشی نوشته ها و مطالب حتی تصاویری که می‌ذاری خاص خودت میشه تو راسته علاقمندی‌های خودته و صدالبته یکسری دوستِ همراه هم، پیدا می‌کنی که شبیه دنیای بیرون

 رفت و آمد و چاق‌سلامتی و گاها دلخوری و دلجویی و مشاوره و ... باهاشون داری و این قسمت مفید و راضی کننده اینجا برای منه
اگر خواستی می‌تونی روابط رو از مجازی فراتر ببری تلفنی و دیداری
البته برای من این موارد اندک بوده
متاسفانه سال 88 اذیت شدم و دلگیری‌هایی پیش اومد که متوجه شدم بعضی زیبایی‌های رفاقت، به همین تبادل نظر و جویای احوال بودن مجازی! بس لذت بخش تره
راستی اینجا وبلاگه نه کتاب نه فیس‌بوک
من شخصا وبلاگهایی رو می‌خونم که از خودشون نوشتن " خاطرات گذشته، روزمره‌ها، درگیری‌های شغلی یا تحصیلات، سفرنامه و صدالبته نظر و عقیده‌شون درباره هرآنچه زندگی رو برای ما معنا می‌کنه"
البته منم تا دلت بخواد از وبگردی‌هام متن‌هایی که دوست داشتم یا عکس، در وبلاگم قرار دادم
آ شرمنده ظاهرا که نه، واقعا زیادی اظهارفضل کردم
بمانی



درسته دنیای مجازی مدتیه توجه منو به خودش جلب کرده. چیزی که اون رو جذّاب میکنه اینه که آدم مجبور به تظاهر نیست. مجبور نیست خودش رو سانسور کنه و مجبور نیست ماسک خوشبختی‌ یا خوشحالی‌ به چهرش بزنه و بی‌پروا از قضاوت شدن، افکار، احساسات، علایق و حتی ندونم کاری و دلشوره هاشو به زبان میاره و مهم اینه که کسی‌ هست که اونها رو می‌‌شنوه و همدردی یا راهنمایی یا تبادل تجربه وجود داره. در ضمن اظهار فضل نیست. خوشحال میشم از تجربیات دیگران استفاده کنم.

 

 

 

پنج سال پیش، جملات بالا بین من و روژین ردو بدل شده بود. (تقریبا جزو اولین نظراتم برای وبلاگش بود)

روژین دیگه اینجا نیست، سال گذشته از این دنیا رفت و امــــروز سحر، عجیب! یادش با من بود. 


 روحش شاد

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

شاهکار داستایوفسکی

سلام

بهار چهارده

این‌که روزها زود می‌گذرند تقریبا تکراری شده برایم... حتی شب‌هایی که ناخوشم به همین زود گذشتن، دلخوشم (یخده صبر کن صبح میشه و درد میره)

گاهی می‌بینی وسط شلوغی هستی و از همه سو! کار ریخته سرت ولی با شنیدن یک ترانه! یادت می‌آید که (زیادجدی نگیر مثل قبل همه چی ردیف میشه. یکسره میشه به نفع یا ضرر تموم میشه)

زندگی ادامه داره، حتی وقتی تو نباشی. اگه آشنا بمونی ، یا مث غریبه‌ها شی.

زندگی ادامه داره، خوب و بد، سفید و مشکی! تازمانیکه یه لبخند می‌شکوفه، می‌چکه اشکی.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

افکار مثبت و حال خوب؟! نه والاّ

سلام

افکار مثبت حال شما را خوب نمی کند! خوشمان آمد بسی

سالهاست خلاف این جمله را شنیدم که:

مثبت! فکر کن... مثبت اندیش باش

 افکار مثبت در موفقیت و پیشرفت ما تاثیر زیادی دارد

 نیروی جاذبه حقیقت دارد و اگر افکار مثبت داشته باشی همه خوبی‌ها به سمتت جذب می‌شود.

...

با انتشار این باور که افکار ما، مسئول بهبودی حال و سلامت ما هستند، داریم بیش از حد در تاثیر افکار بر زندگیمان اغراق می‌کنیم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

هم‌ساده

سلام

بهار سیزده

رسیدم پشت در، کلید در قفل گیر کرد، در را سمت خودم کشیدم فایده نداشت برعکس چرخاندم راحت چرخید یک قفل و بعد برگشت و باز شد... موردی سریع از ذهنم گذشت.

وارد حیاط شش متری شدم هیچ برگه قبض یا تبلیغاتی ندیدم. درِ سالن رو باز کرده وارد شدم. وسایل را روی همان مبل کنار میز، پشتِ اپن گذاشتم و سریع شماره گلبهار1 را گرفته ، اتمام کار و رسیدنم را به گرامی مادر خبر دادم. از ناهار پرسید گفتم تازه رسیدم ببینم یخچال چی داریم و ...

بعد مانتو و مقنعه رو در آورده دستها رو شسته و دوباره سراغ تلفن آمدم اینبار باید تماس می‌گرفتم شهرستان برای  وقت حضور در دادسرا2 یک ربع بیست دقیقه‌ای مشغول بودم. شکرخدا قرار شد هر زمان توانستم فقط اول وقت بروم سراغ کارمند مربوطه! و نیاز به وقت قبلی ندارد.

خیالم که راحت شد رفتم سراغ کتری و تدارک آبجوش برای چای. همزمان پارچ آب را برداشتم برای آب گلدانها...

 وارد اتاق که شدم دوباره یک چیزی از ذهنم گذشت (دیدن مواردی از گوشه چشم که نمی دانی چیست!) تی وی رو روشن کرده خواستم ست‌تاپ‌باکس رو روشن کنم که دیدم.... نیست!

فیش آنتن آویزان و ... آنجا بود که سریع گرفتم این به هم ریختگی ... آآآی دزد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

سه

سلام

بهار نه

قرار بود شما زمانی این مطلب را بخوانید که همطاف دیگر نباشد اینجا (خوو رفتیم مسافرت همین حوالی- زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها )

پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت که نه

پارسال بهار به‌تنهایی ارجمندبابا رفته بودند ولایت! که تصادف و پاشکستگی و بیمارستان (با اون دکتراشون!)  بستری در خانه و تعویض پانسمان (با اون پرستاراشون!) مطب دکتر و رادیولوژی (با اون عکساشون!)، فیزیوتراپی (با اون وزنه هاشون!)  پس از 11مـاه، ختم شد به استفاده از بِـرِیس و راه رفتن به کمک واکر و عصا.

خدایا بزرگی‌ات رو شکر

بیشتر برای دلِ دَدَرپسندِ ایشان راهی سفرشدیم کمافی سابق ریلی.

البته خانوادگی زیارت را دوست داریم . و البته‌تر شاهچراغ هم دلخواهمان هست. منتهی دوری مسیر و مدت طولانیِ بودن در قطار و بالا بودن قیمت بلیط پروازی (فعلا فلوس لاموجود!) اکتفا کردیم به کریمه اهل بیت.

خلاصه حلال کنید.

 

 

 

پ ن :

+ گنجینه – مهر 92

+ بیت الکرم – مهر 94

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

به زن سخت نگیرید مگر به هنگام در آغوش کشیدنش!

سلام

 

‏اصلِ جوانه زدن آن است که آدمی

در آن آغوشی که باید

سبز شود...

باقی‌مانده‌اش که دردی را دوا نمی‌کند...

مریم قهرمانلو

 


خفتم به یاد یار در آغوش گل ولی

آغوش گل کجا و بر و دوش او کجا؟!

رهی معیری

 


چیزی از این بهار در آغوشِ من کم است

تو نیستی و یکسره اُردی جهنم است...

فاطمه شمس

 


ای عشق ای تبلور آن آرزوی سبز

برخیز و چون سکوت، دلم را خطاب کن

سلمان هراتی

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز