آدمی سرزنده از یاد است، یاد... رمزِ عمرِ آدمیزاد ست، یاد!

دالان بهشت

سلام

پاییز شانزده

هرکه هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت    آخر عمر از جهان چون برود، خام رفت

 

دیروز و امروز سرگرم خواندن یک داستان چهارصدو چهل و هشت صفحه ای بودم. بعدازظهر تمام شد.

 

روان و صمیمی بید. یک رمان عشقی... آدم هایی با سرنوشتهای متفاوت شبیه هم!

دلم خانم‌جون خواست، یک مادربزرگ فهمیده و داناااا... حرفهای زیبا و پرمغزی میزد خوو

مثلا : از قدیم گفتن وقتی نه درد داری نه بیماری، جوالدوز به خودت میزنی و می نالی.

و اما نتیجه گیری همطاف از این سرنوشت پرفراز و نشیب

                                 ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﻫﺎ و
                                 ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﺭا ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﮕﻮﯾﯿد
                                 ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺎ "ﮐﻼ‌ﻡ" ﻣﻄﺮﺡ ﮐﻨﯿﺪ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ
                                 ﻗﺪﺭ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ "ﺩﺍشتن‌ها" ﺭﺍ

 مهناز شانزده ساله و محمد بیست ساله، برای همین نگفتن‌ها و بغض کردن‌ها کللللیییی زجر کشیدند. والا.

اینم شعر انتهایی

ارزش وصل نداند مگر آزرده هجر       مانده آسوده بخسبد چو به منزل برسد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

عادی سازی

سلام

پاییز پانزده

...

حال ما خوبست
گرامی‌مادر، رمان می‌خواند و سریال تماشا می‌کند
ارجمندبابا، بهانه گیری می‌کند و غُر می‌زند
منم نمددوزی👇 می‌کنم

یکشنبه، ساعت هجده! تحریرشد.

و

 

 

دادو نوشت:

 ... این روزها که گذشت جزو روزهای عادی زندگی بودند !! زندگی انسان از طرف برخی مسائل محدود می‌شود... یکی از بزرگترین محدودسازها دست‌تنگی است ...

یکی دیگر از محدودسازها دلتنگی است و این حالت روانی بهتر است بوجود نیاید و اگر بوجود آمد بهترین نسخه‌اش صبر است و ساختن با زندگی روزمره و عادی تا رفع بشود ...

وقتی گذران زندگی آن طور که دوست داریم خوب نیست باید سعی کنیم تا آنطور که نمی‌خواهیم بد نشود !!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

هنر، حکمت، حرم

سلام

پاییز یازده

از کانال چهارباغ* متوجه قرار این پنجشنبه شدم.

فضاشناسی حرم‌مطهر - صحن‌های کهنه (انقلاب) و نو (آزادی)-

به روایت رجبعلی لباف‌خانیکی، باستان‌شناس پیشکسوت.

اعلام حضور کرده و صبح خودم را رساندم سرقرار، ورودی کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی.  تقریبا هشت و ده دقیقه برنامه بصورت رسمی با توضیح جناب لباف، درباره چگونگی دفن حضرت امام رضا علیه‌السلام شروع شد. ده سال پس از درگذشت هارون الرشید، بنای هارونیه شد مرقد مطهر امام هشتم

 

 

این هم قسمتی از شنیده‌های من:

وقتی به حرم مطهر وارد می‌شویم اغلب متوجه نیستیم کجا رفته‌ایم؛ فقط حرکت می‌کنیم در صحن‌ها و رواق‌ها و زیر گنبد و...

علاوه بر زیارت، می‌توان خوب دید لذت برد و عبرت گرفت.  صحن و سرای (قدیم) حرم مطهر با محاسبات دقیق مهندسی ساخته شده... علم را به خدمت گرفتند که بنیاد باقی مانده است...

در ایران تا زمان صفوی، تمام سازه‌ها از سازه‌های فلزی گرفته تا سفالی و کاشی، همه مفهوم داشتند. درواقع صحبت از حکمت و افلاک و پیچیدگی و مرگ و برکت است. در معماری هم هر کار معمار معنا و مفهومی داشت ، فقط فیزیک و مهندسی نیست.

هنر، جایگاه والایی داشت و هنرمند، حکیم بود. معمار هم حکیم بود؛ فقط بنّا نبود. وقتی معمار ساختمانی را می‌ساخت، می‌خواست درعین‌حال کار مفهومی انجام دهد. در فرهنگ معماری ایرانی، هر حجمی یک تعریف دارد و از یک جایی گرفته شده است؛ مثلا یک صحن معمولی، مربع یا مستطیل است و یک حوض دارد. فواره‌ای وسط آن و در چهار طرف، جوی آب است که آبِ فواره را به اطراف حرکت می‌دهد و بر دیوارهای صحن هم گل و بوته و نقش و نگارها دیده می‌شود. درواقع معمار می‌خواسته بهشت را ایجاد کند. در توصیف بهشت هم که بخوانید، می‌‌بینید دقیقا توصیفی است که معمار ما در ایجاد صحن از آن استفاده کرده.

 گنبد نیز در اسطوره‌های ما، در جغرافیای ما و در جهان‌بینی ما از جهان دیده می‌شود. مربعی که چهار تا ستون داشت و بالای آن گنبدی بود. گنبد آسمان بود.

بعدها، معمار وقتی می‌خواست فضایی بسازد چهار تا جرز ایجاد می‌کرد و یک گنبد رویش می‌ساخت تا بگوید این جهان من است. اگر دقت کنید، می‌بینید در انتهای همه گنبدها شمسه نقش بسته است. معمار می‌خواهد بگوید این گنبد و آسمان من است و این هم خورشید آن.

به نظر ایشان، اسلیمی عبارت است از حرکت نمادین گیاهی که پایان و آغاز ندارد. تعبیر ایشان درباره مقرنس هم برایم جالب بود!

"درواقع مقرنس یادآور غار است، فرو رفتگی و برآمدگیها... با این معماری، معمار قصد داشته غار را به یاد ما بیاورد. به‌طورکلی غار در فرهنگ بشری از جایگاه ویژه‌ای برخوردارست. در دیدگاه‌های کهن ایرانی، غار از زادگاه‌های مهر بوده؛ در مسیحیت غار، زادگاه عیسی است و در دیدگاه اسلامی، پیامبر در غار مبعوث شده است.  بنابراین غار، مکانی متبرک است که در معماری اسلامی، جایگاه ویژه‌ای داشته است."

 با اشاره جناب لباف متوجه نقوش کاشیهایی شدم که تا امروز ندیده بودم. مثل نقش اژدها که به گفته ایشان 200 مورد در صحن و سراها به کار رفته یا طاووس که دو طرف ایوان ورودی صحن نو نقش بسته!

و

برای استفاده از رنگ زرد و قرمز به وفور! در دوره قاجار به جای  آبی لاجوردی و فیروزه‌ای دوره‌های پیشین هم این دلیل را آوردند: افتتاح کارخانه رنگسازی در روسیه و ارتباط نزدیک شاهان قاجار با آن کشور! (گویا روسیه به جای هرچه صادر می‌شد رنگ می‌فرستاد آن هم رنگ زرد و قرمز)

ان شاءالله سرفرصت دوباره برای تماشای دیدنی های این دو صحن خواهم رفت.

 

 

 

 

*چهارباغ، قراری دوستانه جهت بازدید از محله‌های قدیمی و تاریخی مشهد است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

شگفتی؟!

.

.


پاییز هشت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

والا

سلام

پاییز هفت

شما هم این مورد رو تجربه کردید؟

در محله همیشگی سوار اتوبوس می شوی منتهی خلاف دفعات قبل، حس و حالت بهتره! مسیر همان قبلی، مسافرها هم همان تیپ و شخصیت قبلی، فقط اتوبوس تغییر کرده ها.

یک اتوبوس نو با پرده های تمیز، صندلی راحت، ارتفاع دستگیره ها اندازه! جالب اینکه متوجه می شوی سایرمسافرها هم مثل خودت آرام و راضی اند! دیگر کسی بلند حرف نمی زند حتی دیدی مسافری مکالمه تلفنی اش رو با این جمله سریع تمام کرد"الان داخل اتوبوسم، پیاده شدم باهات تماس می گیرم"

والا!

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

مهمات!؟

.

.

پاییز شش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

جمعه نوشت یک فرزند آخر

سلام

پاییز پنج

 

دیـــــروز قبل‌ازظهر، راهی آرامستانِ بهشت‌رضا شدیم برای رزرو قبر (صاحب قبر بودن خیالت را راحتتر می‌کند برای راحتی نزدیکانت)

ارجمندبابا، سالهاست پس اندازی جداگانه برای مُردنشان دارند و این اواخر که پولی فراهم شد دوباره پروژه خرید قبر به جریان افتاد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

مِـنچ

سلام

پاییز سه

در بعضی مسیرهای اتوبوسی (اغلب حوالی حرم مطهر امام رضا علیه‌السلام) فروشنده‌هایی سوار اتوبوس شده و محصولاتشان رو می‌فروشند. مثلا سفره، روسری، خودکارِ وطنی و ...


 

منم این بازی مارپله رو وقتی سوار اتوبوس 1-BRT بودم خریدم برای خودم. البته این جلد یک کتاب آموزشی است دو زبانه، مناسب کودکان 5تا10سال. آموزش رنگ و شکل و اعداد و ... صفحات وایت بردی! همراه ماژیک و مِنچ و ...





یکشنبه، شانزده مهر، روز جهانی کودک بود ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

... و من مُــردم.

 سلام

پاییز دو


آبان ماه سال 92. مطلبی جامع و کامل در وبلاگ "تو فقط لیلی باش" درباره عزاداری و غم و غصه این ایّام خواندم. راضی کننده بود برایم. گزیده ای از مطلب رضوان را اینجا آوردم.
پیشاپیش عذر مرا از طولانی بودن متن بپذیرید ...
"...
باید بگم، در دنیا عظیمترین انرژی، انرژی حیاته ... و در لحظه ای که این انرژی آزاد میشه، تاثیرات شگرفی بر معادلات حاکم بر جهان میذاره ... فلسفه قربانی هم همین هست. وقتی چیزی برای هدفی قربانی میشه، یعنی انرژی عظیم حیات یک موجود زنده، برای پیشبرد اون هدف آزاد میشه و معادلات عالم رو به سمت تحقق اون هدف تغییر میده.
این فقط مختص اهداف الهی نیست، بلکه جادوگران و کاهنان هم از قدیم از این انرژی آگاه بودن و برای همین هم رسم قربانی جزء لاینفک مناسک شیطانی هست ... آلیستر کراولی درباره قربانی انسان در کتاب 1929 خودش میگه:
"ساحران باستان باور داشتند که هر موجود زنده‌ای انباری از انرژی است که کمیت آن بسته به اندازه و سلامتی آن موجود، و کیفیت آن بسته به شخصیت ذهنی و روحی اوست. هنگام مرگ این موجود، این انرژی ناگهان آزاد می شود. برای انجام هرچه بهتر مناسک، شخص می‌بایست قربانی‌ای انتخاب کند که دارای عظیم‌ترین و خالص‌ترین نیرو است. فرزند ذکور با معصومیت کامل و هوش بالا، بهترین و مناسب‌ترین قربانی است."
حالا فکرش رو بکن که اگر کسی خودش با میل خودش به استقبال این مرگ بره، و با خواست خودش انرژی حیاتش رو به پای یک هدف بریزه، چه انقلابی در عالم ایجاد خواهد شد ... رمز اثر بخشی شهادت همینه ...
و امام حسین در یک صبح تا عصر، تمااااام دوست داشتنیهاشون رو یکی یکی در راه خدا قربانی کردن ... انسانهایی یکی از یکی قیمتی‌تر ... هر کدوم از اون انسانهایی که در اون روز برای این هدف جنگیدند و به شهادت رسیدند، در نوع خودشون جزو عالیترین انسانهای روی زمین بودند و برای آنکه در مقتل عشق قربانی بهتری باشند ، سالهای سال وجودشون صیقل داده شده بود ...
و این انرژی عظیم ناشی از شهادت انسانی به عظمت امام عشق، و اینهمه انسان ناب بود که موفق شد، قطار از ریل خارج شده ی دین رو دوباره به مسیر برگردونه، تا امامان بعدی بتونن آهسته آهسته اون رو پیش ببرن تا مسیر هدایت بشر برای اونهایی که حقیقتا جویای اون هستند، باز بمونه ...
و

ما شیعیان، به تاسی از امامانی که بعد از این واقعه آمدند، با اشکهامون، با عزاداریهامون، با زنده نگه داشتن یاد اونهمه از خود گذشتنها، اون انرژی عظیم رو جاودانه نگه می‌داریم ... خون امام عشق، در اشکهای ماست که تداوم پیدا میکنه و تا وقتی این اشکها بر صورتهای ما جاری هست، هیچکس نمیتونه حقیقت عظیم عاشورا رو انکار کنه یا اون رو در پیچ و خم تاریخ کمرنگ کنه ...
در این چند قرن، چه خونها ریخته شده و چه انسانهایی با پای خودشون به قربانگاه شهادت رفته‌اند، تا الان من و تو به همین سادگی کتابی به عظمت قرآن در کتابخانه مون باشه، و این سعادت رو داشته باشیم که خدا رو با عبادت شگرفی مثل نماز پرستش کنیم ..."


برداشت از وبلاگ  "تو فقط لیلی باش"

 

 

 

 

* عنوان، جمله آغازینِ  کتاب سیاحت غرب یا سرنوشت ارواح بعد از مرگ ، شادروان آقا نجفی قوچانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

صبرکن! آسیاب به نوبت

سلام

پاییز یک

 

همیشه از کوچکتر خطاست و از بزرگتر عطا

سخنرانی نمی کنم... مختصر و مفید، دقیق و عینی و جزیی می‌گویم

 بالاخره همه که نمی‌توانند داشته باشند گاهی باید داشته دیگران بود.

بشر تدبیر می‌کند، خدا تقدیر ..

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




- مودم تازه واردِ منزل ما!

و

+ آسیابم هم همیشه نوبتیست

و

دیـــــروز-یازده مهر- روز کارآگاه بود آیا؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز