سلام
پاییز سیزده
درباره ساروگیت چیزی نمی دانستم، با خواندن رمان "و... تنِ عاریه" با این عمل آشنا شدم.
سلام
پاییز سیزده
درباره ساروگیت چیزی نمی دانستم، با خواندن رمان "و... تنِ عاریه" با این عمل آشنا شدم.
سلام
پاییز دوازده
"... بسیار دوستانه از سرماخوردگیام مراقبت میکنم. آبریزش بینی را دوست دارم و دستمال به دست بودن را و از همه شیرینتر، انتظاری باشکوه برای یک عطسه، عطسهای نشئهآور. چنان مرا بتکاند که روحم جابهجا شود.
تنها مرضی که همه را از پا انداخته و کسی را نکشته...
صدای مادر میآید، از زیر در. برای زن همسایه از اتفاق دیشب میگوید."
پ ن : جملات بالا از رمان دیلمزاد است. ص226 - مناسب احوالات این روزهای ما.
پ ن : «نِعْمَتَانِ مَکْفُورَتَانِ، اَلْأَمْنُ وَ اَلْعَافِیَةُ». ارزش دو نعمت از نظر مردم پوشیده است: امنیت و تندرستی. حدیثی گرانقدر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله
سلام
پاییز یازده
نخست: حرف بزنیم؟
گیسگلابتون برای عادت آبان ماه، پیشنهاد داده روزانه یک کار نیک انجام بدهیم.
حداقل یک کار نیک. خب من امروز برای شوهرخواهرِ ارشد، نوبت دکتر گرفتم و تلفنی به گرامی خواهر خبر دادم. این یک کار خوب.
سلام
پاییز ده
سال پیش رو، 99- 2020 ، سال موش است! موش؟
امسال سال چی بود!؟ یادم نیست البته به خاطر دارم که...
سلام
پاییز هشت
اسفند و اسفندونه، اسفند سی و سه دونه، قضا به دور، بلا به دور، به حق این صاحب نور، مرغ زمین، مرغ هوا، جن و پری، آدمیزاد، بترکه چشم حسود، بترکه چشم بخیل... به حق شاه مردان، درد و بلا بگردان!*
آبان تا الان وطنی خواندم و دیدم. داستان ایرانی، فیلم ایرانی.
خوب بود و دلنشین.
کتاب : بسته به جونم ، خانه لهستانیها و خاطرات سفیر
و
فیلم: پدر آن دیگری، ناخواسته، آوای زمین و فرشتهها با هم میآیند
(فیلمها بیشتر به دلم نشست ها)
* رمان "بسته به جونم" که در قسمتی از کتاب باز(سری سوم) معرفی شده بود! منقل بدست با دود کردن سپنج (اسفند) شروع میشود.
سلام
پاییز هفت
اگر دریای شمال را دیده باشید بیشتر متوجه آرامش ساحل جزیره میشوید. آرام و زلال!
سلام
پاییز شش
تاریخچه:
گفته شده حدود پنجاه سال پیش، در سال 1349 هیاتی از کارشناسان خارجی و داخلی رفتند جزیره کیش و با توجه به سواحل زیبا و آب شفاف دریا و مناظر بسیار چشم نواز، آن را بعنوان مرکز توریستی تجاری بین المللی انتخاب کردند.
سلام
پاییز پنج
هفته پیش سفر بودیم... امــــروز نشستم برای بروزرسانی و مطلب جدید که +این نوشته درباره میگرن توجهام را جلب کرد. به دلم نشست. چشمانم خیس شد و ...
سلام
پاییز چهار
نخست:
دختر...خواهر...نوه...خواهرزن...خاله...خواهرشوهر...دخترعمه...دخترعمو...دختردایی
کمتر از انگشتان دست!
میتوانست ادامه داشته باشد:
همسر...عروس...زنداداش..جاری...زنعمو...زندایی...مادر و مادرشوهر... مادرزن...مادربزرگ
نشستم نقشهایی که دارم و ندارم را لیست میکنم . الها! بر داده و ندادهات شکر
بعد:
به نظرتان این دو! یکی هستند؟
پاییز یک
سلام
طبق سنتی مسبوق*، همین اول فصلی کشکولی ارائه میدهیم تا که قبول افتد و که در نظر آید
در درایو E لبتاپ، یک پوشه دارم از فیلمهای دانلودی! دیشب هواشناس رو دیدم. قشنگ بود. (ورزش تیر و کمان، شیک است ها)
در این فیلم، مراسم سوگواری در زمان حیات هم جالب انگیز بید.
"... اینجا جاییه که دوستان و اقوام دور هم جمع شدن. درست همانطور که میرن به مراسم سوگواری، فقط با این تفاوت که اون فرد زنده است تا بتونه همه رو ببینه"