سلام
تابستان شانزده
نخست: عیدانه گرامی مادر. غدیر امسال
سلام
تابستان پانزده
نخست- گفته شده برای توانگری سه ملاک وجود دارد: مالکیت مسکن، مالکیت خودرو و شغل. (نقل از دکتر مهدی تقوی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه)
منتهی توانگری برای همطاف از سالهای دور، برابر بوده با " سلامتی – ثـروت – سـعادت "
مشروحش میشود : سلامتی جسمانی و روانی بعلاوه ثروت مُکفی بعلاوه آرامش خیـال
سلام
تابستان چهارده
نخست: اینجــــا رو ببینید و بخوانید و لذتش رو ببرید.
بعد: بازی کردن رو دوست دارم این ادیبانه گویی مَثَلها را خواستم منم امتحان کنم رفتم سراغ مَثَلها و ضرب المثلها که دیدم اِ اِ چقدر نشنیدههایم زیاد است!
اگر پیش همه شرمندهام پیش دزده رو سفیدم
ما پوستین ول کردیم ، پوستین ما رو ول نمیکنه
سلام
تابستان سیزده
در صد روز گذشته، توفیق اجباری حاصل شد تا از نزدیک، با خدمات پزشکی و مسایل بیمارستانی و امورات بیمه ای و قضایای مرتبط! برخورد داشته باشم. کلی و اندی سوژه بازگفتنی دارم که برای خودم جالب بود از جمله این یکی
چند بار ارجمندبابا رو همراه بهیارانِخدومِبیمارستان، تا بخش رادیولوژی همراهی کردم . در یکی از این دفعات، این عکس توجه ام رو جلب کرد.
طبق توضیح پرستار حاضر! بچه سالی، ناغافل این شی قیمتی بلند رو بلعیده و جای نگرانی هم نبود (با توجه به حرکت خودکار شی به سمت خروجی بدن)
فرصت نشد توضیحات بیشتری بگیرم تنها به گرفتن عکس بسنده کردم
در فکرم چه شد که به بیمارستان مراجعه کردند؟
به نظرم مادر طفل متوجه مفقودشدن دستبندش شده و در جستجوی منزل، ناکام مانده بعد از فرزندِدلبندش سراغ مفقودی رو گرفته و با اشاره طفل ... صلاح دیده از کادرپزشکی کمک بگیرد.
آنها هم پس از عکس ، مادرنگران را به صبر تا اجابت مزاج آتی توصیه نمودند.
فقط نمی دانم نتیجه چه شد؟
سلام
تابستان دوازده
میگویند محتوای ذهنی انسانها از تجربههای شخصیشان و یا از مطالعه و زندگی دیگران، حاصل میشود.
نخست:
گفته شده " فردی
با اشتباه فرشتگان! به جهنم فرستاده میشود، پس از اندک زمانی، داد شیطان
درمیآید و با خشم به دروازه بهشت رفته و اعتراض میکند که:
سلام
تابستان یازده
خودنمایی، نیاز به تماشاچی دارد. ص 8
تو شاید راه بهشت را بدانی، اما دلیل نمی شود که بتوانی وارد آن بشوی. ص 14
بزرگترین ننگ درختان اینست که اصلا وجدان ندارند، فقط همینطور به نگاه کردن ادامه می دهند. ص 49
رمان آقای پیپ رو شروع کردم، تا اینجا که خوشایندم بید. راوی، دخترکی است بومی از نوع سیاه پوست. ساکن جزیرهای در غرب اقیانوس آرام، نزدیک استرالیا.
با اینحال یه بدویت دور از ذهن، در رفتار ساکنین جزیره هست عجیب! آن هم در قرن بیستم، قرن ارتباطات و پیشرفت جوامع انسانی!!
این تابلو نیز، مثل این کتاب هنوز تمام نشده تا بدانم چه خواهدشد.
یکشنبه نوشت:
رمان رو تمام کردم ولی تابلو نه (خوو کتاب رو میشد هرزمان و هرمکان! خواند ولی دوخت و دوز، نشستن میخواهد و ...)
ص 268
و
بعضی
از داستانها به شما کمک میکنند تا خوشبختی و حقیقت را پیدا کنید. بعضی
از داستانها به شما یاد می دهند که یک اشتباه را دوبار تکرار نکنید. این
موارد دستورالعمل ها را هم ارائه میکنند. این داستانها را میتوان در
کتاب مقدس یافت. ص 73
ماردم گفت: حالا، دلیل گیس بافت کردن موهاتون، دور نگه داشتن حشرات و کیش کردن پسرهاییه که می خوان دست شونو جایی بذارن که نباید. دختری که موهاشو گیس بافت میکنه خوبو از بد تشخیص می ده-و هیچ وقت خودنما نیست. ص 93
هیچ وقت پی نمیبرید که برس مو و مسواک چقدر ممکن است مهم و ضروری باشند. فکر نمیکنید بشقاب و کاسه مهم هستند، تااینکه هیچ کدامشان را نداشته باشید.از طرف دیگر، هیچ وقت نمیدانید فقط یک نارگیل میتواند چه استفاده های زیادی داشته باشد. ص 128
سلام
تابستان دَه
یه ماه هست که شَستِ دستِ راستم، ضرب خورده (آسیب دیده. خواهرزادهها مشغول جابجایی کابینتها بودند تا آشپزخانه، جادارتر شود که بیدقتی کرده و دستم که نه، شستم ماند زیر یکی از این بارها)
به نظر یه ضرب خوردگی معمولی میآمد. خوو نه متورم شد نه کبود، ولی... هنوز هنوزه در مواردی! از درد چنان تیر میکشد که ناچار به بوسیدنش میشوم.
خداییش همین یه فسقل عضو، چقدر کارراهانداز بوده و همطاف بیخبر. (بویژه اگر راستدست باشی و شست آسیب دیده هم شستِ راستت باشد)
به این موارد توجه فرمایید:
بستن دکمه که کلیشه است ولی باز و بسته کردن زیپ (لباس و کیف و ...) خیلی به شست نیاز دارد.
نوشتن (تایپ نه)
پیچاندن شیر اجاق گاز برای تنظیم شعله.
دست گرفتن جارو دستی ( تمیز کردن حیاط مثلا)
باز کردن سر شربت شیشهای سنایچ ( پیچاندن)
بازکردن سر بطری قرصجوشان ( فشار به بالا)
کوک کردن ساعت مچی.
بالا کشیدن پاشنه کفش (وقتی دسترسی به پاشنهکِش نیست)
بستن مو با کش یا جمع کردنش با کلیپس.
تنظیم چادر مشکی روی سر.
پ ن یک:
این انگشت عضلانیترین انگشت دست است و تنها انگشتی در انسان است که بند میانانگشتی ندارد، یعنی تنها از دو بند تشکیل شدهاست با اینحال مهمترین انگشت در انجام فعالیتهای دست میباشد ها
پ ن دو: دقت کردید در نقاشی انگشتان دست و پا، شست اغلب پدر می شود!؟
سلام
تابستان نُه
او اول و آخر و ظاهر و باطن است. سوره حدید-آیه3
خدایا! نیستی،کجایی؟ آخه چرا همیشه قایم میشوی؟چی میشد اگر دیدنی بودی؟ آن وقت همه باور میکردند که هستی. آن وقت شاید همه مومن میشدند. این طوری که خیلی بهتر بود.
اما انگار تو دوست داری مخفی باشی. دوست داری همه دنبالت بگردند. شاید برای همین است که اسمت باطن است. اما میدانی تعجب من از چیست؟ از اینکه هروقت میگویند هوالباطن، هوالظاهر هم میگویند. خدایا مگر میشود که تو هم باشی و هم نباشی. هم همه جا باشی و هم هیج جا نباشی.
خدایا به اینجاها که میرسم دیگر معنیاش را نمیفهمم.
خدایا گاهی اوقات تو چقدر سختی.
ذوق نوشت: نامههای خط خطی، نظرآهاری رو دی ماه 1387، از یار قدیمیام ،اعظمجان هدیه گرفتم (ادبیاتی نوجوانانه دارد ولی هنوز هم پس از بارها از خواندنش لذت میبرم)
پس نوشت: تا حالا اتفاقی برایت پیش آمده که خدا را در آن حس کنی؟ حضورش را لمس کنی و ردپای روشنش را ببینی و بگویی: خدایا! با اینکه نیستی، با اینکه به نظر نمیآیی، اما چقدر هستی! چقدر معلومی! چقدر واضح و مشخصی!
یک کمی فکر کن، یادت که آمد ماجرا را برای خدا بنویس.
سلام
تابستان هشت
.
یادش بخیر هشتِ هشتِ هشتاد و هشت، میلاد امام هشتم
خوو این روزها دور از مودم و سیستم و آرامشِ نوشتن هستم، تایپ با گوشی و اینترنت سیم کارتی رو دوست ندارم. راحت نیست خوو
نوشتنم خلاصه شده در ثبت وقایع اتفاقیه در تقویم جیبی- کیفی ام (گاهی با ثبت ساعت و زمان گاه تیتر واقعه!)
8 مرداد
صبح: باغ کاریکاتور - بوستان بهار خواجه ربیع - 4050 متر پیاده روی (البته 300 مترش دوی نرم بید ها)
ظهر: حضور دخترها...گپ و گفت و قرار باغ فردا
عصر: خرید پارچه پرده ای (3متر = 18 تومان)
7 مرداد
تمدید دفترچه بیمه
آزمایش خون و ... بیمه بهار
گل ناز و حسن یوسف گلدان کوچولو =9500 ت (به سراغ من اگر می آیید ... با گلدان بیایید)
حالا جهت شادروان شدنمان، برویم سراغ فال حافظ
سلام
تابستان هفت
به نظر من یکی از دلایل تناسب اندام، میتواند تنها زندگی کردن باشد به دو دلیل: با افزایش نفرات حاضر در منزل!
ورود خوردنیها افزایش مییابد
و
ساعات خواب کاهش!
...