آدمی سرزنده از یاد است، یاد... رمزِ عمرِ آدمیزاد ست، یاد!

آ خیش

سلام

زمستان پنج

شما هم احساس آسودگی می‌کنید؟

خوو این چند ساعتی که تلگرام و اینستاگرام ندارم. مثل دختر خوب نشستم کتاب خواندم و یک جلسه شخصیت شناسی شنیدم و ساعتی هم تی‌وی تماشا کردم و میوه خوردم و با فراغ بال رفتم سوپرمارکت خرید کردم و ...

 

 

 

+ تلگرام و اینستاگرام تا اطلاع ثانوی قطع شد

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

ثبت احوال

سلام

زمستان چهار

نشستم اوضاع احوال این روزهایم رو شرح و ثبت نمایم که دیدم هرچه بگویم  تُف سربالاست!

پس همچنان نشسته سرگرم مرتب سازی مطالب در نوبت مانده و تصاویر رو نشده و سایر شدم...

مثلا این مطلب طنز جایگزین ضرب المثلی زیباست ها

...

گویا گفته شده به جای «ممه را لولو برد» بگویید «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت»

باتوجه به اینکه  آنچه لولو برده، بسیار گویاتر از سبو و پیمانه و این‌هاست، پس از قول شهرام شکیبا، چند ضرب‌المثل فرهنگستانی و معادل بهتر آنها جهت استفاده اهل سیاست در سخنرانی‌ها به عرض می‌رسد.

.

از کوزه همان برون‌ تراود که در اوست: تره به تخمش می‌ره حسنی به باباش

چشم امید از من و این بخت من بگیر: اگه به امید من منونی، شوهر کن که بیوه نمونی

شیر تو شیر: خر تو خر

اوضاع حسینقلی‌خانی: خر در چمن

جواب سربالا دادن: به قاطر گفتن بابات کیه، گفت داییم اسبه

تن آدمی شریف است به جان آدمیت/ نه همین لباس زیباست نشان آدمیت: خر ار جُل ز اطلس بپوشد خر است

قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر گوهری: خر چه داند قیمت نقل و نبات

قحط‌الرجال: جایی که میوه نیست، چغندر سلطان مرکباته

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

در آن جوشش بگو کوشش چه باشد

سلام

زمستان سه

پس از تحمل یک هفته دردِ آرنجِ دستِ چپ! دیروز رفتم درمانگاه بیمه*  با توجه به پرونده پزشکی‌ام،  پزشک متخصص، نیازی به آزمایش جدید ندید. منتهی برای اینکه دست خالی برنگردم دو قلم دارو تجویز فرمودند.

از آنجا که دلش راضی نبود! در داروخانه  بی‌دقتی کرده، اشتباهی داروهای خانم هم‌نام 67ساله‌ای رو تحویل گرفته  به خانه آوردم.

(خوو علاوه بر ویزیت خودم برای تجدید داروهای گرامی‌والدین هم رفته بودم. سه نسخه همزمان ارسال شده بود.  وقت انتظار داروخانه، ابتدا نام گرامی‌مادر را صدا زدند تا سبدِ دارویِ ایشان را تحویل گرفتم، اسم ارجمند بابا رو خواندند هنوز سبد دوم رو برنداشته، تحویل دهنده دارو، اسم کوچکم را خواند بی توجه به فامیلی، آن سبد را هم تحویل گرفتم. به همین سادگی)

وقتی تلفنی اشتباهم رو به داروخانه درمانگاه، اطلاع دادم نخست سرزنش شنیدم که باید همان جا قرص و نسخه رو چک کنید. بعد گفتند می‌توانم برای دریافت داروهایم همین امروز مراجعه کنم وگرنه باید نسخه جدید برایشان ارسال شود. خوو منم که حاضر نیستم دوباره برگردم به هوای آلوده شهر... عطایش را به لقایش بخشیدم شاید هفته دیگر (بیشتر نگران آن بیمار دیگر بودم که اطلاع دادم)

همین پزشک، چهار ماه قبل برایم قرص‌جوشان‌کلسیم تجویز کرده بود.  که  اصلا سراغش نرفته بودم.

امروز قرصی، دریک لیوان آب سرد انداخته صبرکردم کامل باز شود. همانطور که منتظر باز شدن و اتمام جوشش قرص بودم  به خودم گفتم حکمت این اشتباه چه می تواند باشد؟ ها؟

خوو دور از ذهن است این اشتباه از همطاف!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

*مراکز بیمه تامین اجتماعی روز قبل نوبت‌دهی دارند تلفنی و اینترنتی .

تمام خدمات در آن مراکز رایگان  صورت می‌پذیرد . ویزیت، دارو، رادیولوژی، سونوگرافی...(البته سهم بیمه ماهانه کسر می شود ها)

دفترچه‌های بیمه در مراکز تامین اجتماعی کاربردی ندارند. همه تجویزها سیستمی است. پزشک با توجه به کد ملی و شماره گرفته شده، صفحه پزشکی‌ات را در لب تاپ پیش رویش باز می‌کند. اقلام دارویی رو تیک زده می‌فرستد داروخانه...

داروخانه هم با توجه به لیست دارویی ارسالی، نسخه رو پرینت گرفته همراه داروهای برچسب زده تحویلت می‌دهد بدون نیاز به دفترچه!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

تحصیلات خوبه اما مهارت یه چیز دیگه است.

سلام

زمستان دو

یک ابله تحصیل کرده از
یک ابله بی سواد ابله‌تر است.
                                      مولیر*

 

گویا سالهای دور! حالا به هر دلیل (ازجمله کمبود دانشگاه! کمبود اساتید یا کمبود اشتیاق محصلین) افراد اندکی مشغول تحصیل در دانشگاه‌ می‌شدند و همان اندک، کارشناس! فارغ التحصیل می‌شدند.

به نظر همطاف امروزه نیز همان تعداد اندک، از خیل عظیم مشغولین تحصیل در دانشگاه، کارشناس و کاربلد خارج می‌شوند.

 

 

 

به گفته یک اقتصاددان،  در ایران بی‌شمار دکتر داریم که حتی به یک زبان بین‌المللی اشراف ندارند و نمی‌توانند منابع اصلی علم را مطالعه کنند ... بیشتر از ٨٠‌درصد وزرای انگلیس لیسانسه‌اند و در ایران بیشتر مدیران ما مدرک دکتری دارند. خروجی بدنه اداری انگلیس این است که آنها به‌عنوان یک اقتصاد بزرگ جهان مطرح شوند و ایران به‌عنوان یک اقتصاد بحران زده!

 

 

 

 

 

به نظر شما چرا ندا باید چهارسال و اندی وقت و هزینه بگذارد تا مدرک مهندسی گیاه پزشکی بگیرد و بعد...

 برود سراغ کسب درآمد از مهارتی که داشته و اکنون یک مدرس موفق نقاشی در آتلیه شخصی‌اش باشد؟

حالا ندا خوبست که لااقل در زمینه دیگری مهارت داشت. الی ماشاءالله مدرک به دستانی دور و برم هستند که فقط موفق به گذراندن دوره دانشگاه شدند و الان هییییچ بلد نیستند حتی خواندن و نوشتن بدون غلط. والا

 

 

 

 

*مولیر : درام نویس قرن هفدهم در فرانسه و بزرگترین کمدی‌نویسِ تئاتر در اروپا و هنرپیشه تئاتر که  کمدی اخلاقی را پایه‌گذاری می‌کند که قصد دارد خطاهای معاصرانش را افشا کند . فعالیت دیگر مولیر در زمینه کمدی سیاسی بود که در آنها مشکلات اجتماع را مطرح می‌کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

فردای یلدا

سلام

زمستان یک

 .

.

.

.

یک دو سه چهار

پشت سرهم دوباره دوباره دوباره

و

اما طبق رسم معهود! ما قدیمی‌های بلاگفا ( خیلی خوشم میاد لااقل در یک مورد! می‌تونم ادعای پیش کسوتی و بزرگی و سایر داشته باشم)

تفال شب چله رو ثبت می‌کنیم

 مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم... تو را می‌بینم و میلم زیادت می‌شود هر دم

به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سر داری... به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم

 

 

تعبیــــر!؟

دوستان را فراموش نکن و در هنگام سختی به کمک آنها بشتاب.

به خانواده خود بیشتر اهمیت بده چون آنها بهترین یار و یاور تو در هنگام حوادث هستند! (والا تا الان که بیشتر بارِ دل بودند تا یارِ دل و یاور! والا)

تا زمانی که دوستان مشفق داری، از هیچ چیز نترس و به راه خود ادامه بده تا به مقصود برسی.

 

 

 

 پ ن : شنیده ها حاکیست رنگ سال، بنفش! انتخاب شده، آره؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

عکس و مکث

سلام

پاییــــــز هفده

این قافله عمر عجب می‌گذرد

دریاب دمی که با طرب می‌گذرد

ساقی غم فردای حریفان چه خوری

پیش آر پیاله را که شب می‌گذرد

...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

دالان بهشت

سلام

پاییز شانزده

هرکه هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت    آخر عمر از جهان چون برود، خام رفت

 

دیروز و امروز سرگرم خواندن یک داستان چهارصدو چهل و هشت صفحه ای بودم. بعدازظهر تمام شد.

 

روان و صمیمی بید. یک رمان عشقی... آدم هایی با سرنوشتهای متفاوت شبیه هم!

دلم خانم‌جون خواست، یک مادربزرگ فهمیده و داناااا... حرفهای زیبا و پرمغزی میزد خوو

مثلا : از قدیم گفتن وقتی نه درد داری نه بیماری، جوالدوز به خودت میزنی و می نالی.

و اما نتیجه گیری همطاف از این سرنوشت پرفراز و نشیب

                                 ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﻫﺎ و
                                 ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﺭا ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﮕﻮﯾﯿد
                                 ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺎ "ﮐﻼ‌ﻡ" ﻣﻄﺮﺡ ﮐﻨﯿﺪ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ
                                 ﻗﺪﺭ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ "ﺩﺍشتن‌ها" ﺭﺍ

 مهناز شانزده ساله و محمد بیست ساله، برای همین نگفتن‌ها و بغض کردن‌ها کللللیییی زجر کشیدند. والا.

اینم شعر انتهایی

ارزش وصل نداند مگر آزرده هجر       مانده آسوده بخسبد چو به منزل برسد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

عادی سازی

سلام

پاییز پانزده

...

حال ما خوبست
گرامی‌مادر، رمان می‌خواند و سریال تماشا می‌کند
ارجمندبابا، بهانه گیری می‌کند و غُر می‌زند
منم نمددوزی👇 می‌کنم

یکشنبه، ساعت هجده! تحریرشد.

و

 

 

دادو نوشت:

 ... این روزها که گذشت جزو روزهای عادی زندگی بودند !! زندگی انسان از طرف برخی مسائل محدود می‌شود... یکی از بزرگترین محدودسازها دست‌تنگی است ...

یکی دیگر از محدودسازها دلتنگی است و این حالت روانی بهتر است بوجود نیاید و اگر بوجود آمد بهترین نسخه‌اش صبر است و ساختن با زندگی روزمره و عادی تا رفع بشود ...

وقتی گذران زندگی آن طور که دوست داریم خوب نیست باید سعی کنیم تا آنطور که نمی‌خواهیم بد نشود !!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

هنر، حکمت، حرم

سلام

پاییز یازده

از کانال چهارباغ* متوجه قرار این پنجشنبه شدم.

فضاشناسی حرم‌مطهر - صحن‌های کهنه (انقلاب) و نو (آزادی)-

به روایت رجبعلی لباف‌خانیکی، باستان‌شناس پیشکسوت.

اعلام حضور کرده و صبح خودم را رساندم سرقرار، ورودی کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی.  تقریبا هشت و ده دقیقه برنامه بصورت رسمی با توضیح جناب لباف، درباره چگونگی دفن حضرت امام رضا علیه‌السلام شروع شد. ده سال پس از درگذشت هارون الرشید، بنای هارونیه شد مرقد مطهر امام هشتم

 

 

این هم قسمتی از شنیده‌های من:

وقتی به حرم مطهر وارد می‌شویم اغلب متوجه نیستیم کجا رفته‌ایم؛ فقط حرکت می‌کنیم در صحن‌ها و رواق‌ها و زیر گنبد و...

علاوه بر زیارت، می‌توان خوب دید لذت برد و عبرت گرفت.  صحن و سرای (قدیم) حرم مطهر با محاسبات دقیق مهندسی ساخته شده... علم را به خدمت گرفتند که بنیاد باقی مانده است...

در ایران تا زمان صفوی، تمام سازه‌ها از سازه‌های فلزی گرفته تا سفالی و کاشی، همه مفهوم داشتند. درواقع صحبت از حکمت و افلاک و پیچیدگی و مرگ و برکت است. در معماری هم هر کار معمار معنا و مفهومی داشت ، فقط فیزیک و مهندسی نیست.

هنر، جایگاه والایی داشت و هنرمند، حکیم بود. معمار هم حکیم بود؛ فقط بنّا نبود. وقتی معمار ساختمانی را می‌ساخت، می‌خواست درعین‌حال کار مفهومی انجام دهد. در فرهنگ معماری ایرانی، هر حجمی یک تعریف دارد و از یک جایی گرفته شده است؛ مثلا یک صحن معمولی، مربع یا مستطیل است و یک حوض دارد. فواره‌ای وسط آن و در چهار طرف، جوی آب است که آبِ فواره را به اطراف حرکت می‌دهد و بر دیوارهای صحن هم گل و بوته و نقش و نگارها دیده می‌شود. درواقع معمار می‌خواسته بهشت را ایجاد کند. در توصیف بهشت هم که بخوانید، می‌‌بینید دقیقا توصیفی است که معمار ما در ایجاد صحن از آن استفاده کرده.

 گنبد نیز در اسطوره‌های ما، در جغرافیای ما و در جهان‌بینی ما از جهان دیده می‌شود. مربعی که چهار تا ستون داشت و بالای آن گنبدی بود. گنبد آسمان بود.

بعدها، معمار وقتی می‌خواست فضایی بسازد چهار تا جرز ایجاد می‌کرد و یک گنبد رویش می‌ساخت تا بگوید این جهان من است. اگر دقت کنید، می‌بینید در انتهای همه گنبدها شمسه نقش بسته است. معمار می‌خواهد بگوید این گنبد و آسمان من است و این هم خورشید آن.

به نظر ایشان، اسلیمی عبارت است از حرکت نمادین گیاهی که پایان و آغاز ندارد. تعبیر ایشان درباره مقرنس هم برایم جالب بود!

"درواقع مقرنس یادآور غار است، فرو رفتگی و برآمدگیها... با این معماری، معمار قصد داشته غار را به یاد ما بیاورد. به‌طورکلی غار در فرهنگ بشری از جایگاه ویژه‌ای برخوردارست. در دیدگاه‌های کهن ایرانی، غار از زادگاه‌های مهر بوده؛ در مسیحیت غار، زادگاه عیسی است و در دیدگاه اسلامی، پیامبر در غار مبعوث شده است.  بنابراین غار، مکانی متبرک است که در معماری اسلامی، جایگاه ویژه‌ای داشته است."

 با اشاره جناب لباف متوجه نقوش کاشیهایی شدم که تا امروز ندیده بودم. مثل نقش اژدها که به گفته ایشان 200 مورد در صحن و سراها به کار رفته یا طاووس که دو طرف ایوان ورودی صحن نو نقش بسته!

و

برای استفاده از رنگ زرد و قرمز به وفور! در دوره قاجار به جای  آبی لاجوردی و فیروزه‌ای دوره‌های پیشین هم این دلیل را آوردند: افتتاح کارخانه رنگسازی در روسیه و ارتباط نزدیک شاهان قاجار با آن کشور! (گویا روسیه به جای هرچه صادر می‌شد رنگ می‌فرستاد آن هم رنگ زرد و قرمز)

ان شاءالله سرفرصت دوباره برای تماشای دیدنی های این دو صحن خواهم رفت.

 

 

 

 

*چهارباغ، قراری دوستانه جهت بازدید از محله‌های قدیمی و تاریخی مشهد است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز

شگفتی؟!

.

.


پاییز هشت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همطاف یلنیـــز