سلام

زمستان دَه

 

این اواخر بین کتابهایی که خواندم چند اثر از اسماعیل فصیح هم بود

ثریا در اغما

عشق و مرگ

برگشت به درخونگاه

دو مورد درباره ایشان هست که مشتاقم آثار دیگرشان را هم بخوانم

   یک: جلال آریان شخصیت محوری  داستانهاست تهرانی الاصل، تحصیلکرده در آمریکا، شاغل در شرکت نفت . و داستانها پر است از جزییات مکانی و چیدمانی مرتبط با سبک زندگی شرکت نفتی‌ها (محلات خرمشهر و اهواز و آمریکا و فرانسه! رستورانها و نوع مخلفات سِرو شده ) گویا ایشان از تجربیات زندگی شخصی خود به نحو احسن، برای داستانسرایی بهره برده‌اند.

   دو: مطالعه جزو عادات جلال آریان‌ست و در این داستانها همزمان با پیشبرد داستان اصلی، داستان کتابی دیگر هم روایت شده. مثل تماشای دوفیلم با یک بلیط

 (همطاف کتاب های مسخ و طاعون رو همراه جلال آریان خواند!)

...

البته در قسمتی از کتاب اسیر زمان آمده "... اما دنیای هنر دلخواه من دنیای آگاتا کریستی هاست."

می دانید که داستانهای پلیسی جنایی آگاتا کریستی برای همطاف هم لذتبخش است بسی

.

+ گویا ایشان با ارنست همینگوی دیداری داشته‌اند!

... با خنده‌ای کم‌حوصله یک انگشتش را به طرف من دراز کرد و پس از مکث کوتاهی فقط گفت «Right». همه دست زدند. آنابل برگشت و با عشق و تحسین به من نگاه کرد. فکری در سرم می‌چرخید. نمی‌دانستم ارنست همینگوی به من گفته «Right» یعنی درست است، یا «Write» یعنی بنویس.