سلام

بهار چهارده

این‌که روزها زود می‌گذرند تقریبا تکراری شده برایم... حتی شب‌هایی که ناخوشم به همین زود گذشتن، دلخوشم (یخده صبر کن صبح میشه و درد میره)

گاهی می‌بینی وسط شلوغی هستی و از همه سو! کار ریخته سرت ولی با شنیدن یک ترانه! یادت می‌آید که (زیادجدی نگیر مثل قبل همه چی ردیف میشه. یکسره میشه به نفع یا ضرر تموم میشه)

زندگی ادامه داره، حتی وقتی تو نباشی. اگه آشنا بمونی ، یا مث غریبه‌ها شی.

زندگی ادامه داره، خوب و بد، سفید و مشکی! تازمانیکه یه لبخند می‌شکوفه، می‌چکه اشکی.


کسی پله های عمر رو به عقب بر نمی‌گرده

ولی می‌تونه ببینه که گذشته‌ها چه کرده2

زندگی ادامه داره، با من‌و تو، بی من‌وتو3... این دو روز زندگی رو بیا همراه دلم شو

 

 

 

پاره‌ای توضیحات

 1 گویا! ابله در دنیای ادبیات، شاهکار داستایوفسکی به حساب می‌آید

به نظر می‌رسد شده‌ام بزرگ خانواده! و مرجع حل و فصل (رفع‌ و رجوع) مشکلات خُـرد و کلانشان. بیشتر اخمو هستم و  غرولند می‌کنم با این‌حال نمی‌توانم خوشحالی‌ام را پنهان کنم که توانسته‌ام نقطه اتکایی شوم برای بزرگترها.

 2 دردها فراموش می‌شوند ولی هم‌دردها و هم‌دردی‌ها به یاد می‌مانند. لطفا وقت بی‌پولی و فشارمالی، راحتتر پول قرض بدهیم و کمتر مشاوره

3  این من و تو اون من و تو نیست ها

و

 عشق حتی موقت! بس انرژی زاست. حال خوب کن و امیدبخش (شکلک یک همطاف سرخوش! )

 

 

برقرار بمانید و راضی