سلام

تابستان سیزده


بودن، یا نبودن مسئله این است آیا شایسته تر آن است که به تیر و تازیانهٔ تقدیرِ جفاپیشه تن دردهیم،

و یا تیغ برکشیده و با دریایی از مصائب بجنگیم و به آنان پایان دهیم؟

بمیریم، به خواب رویم و دیگر هیچ.

و در این خواب دریابیم که رنج‌ها و هزاران زجری که این تن خاکی می‌کشد، به پایان آمده.

این سرانجامی است که مشتافانه بایستی آرزومند آن بود.

مردن، به خواب رفتن، به خواب رفتن، و شاید خواب دیدن…

دیشب فیلم هملت رو تماشا کردم

 جالب بود بسی!؟

اگر فقط می‌شنیدی بدون دیدن،  تصاویر همان نمایشنامه در ذهنت شکل می‌گرفت همان جملات با همان شیوه ادبیات شکسپیر و

اگر بدون صدا تماشا می‌کردی اصلا گمان نمی‌بردی هملت تماشا می‌کنی! داستان اینبار در سال 2000 بازگو می‌شود... شهر و برج و بنز و ...

و

هیجان فیلم، دیدن بازیگران امروزی با گویش زمان شکسپیر - چهارقرن پیش!- است.

این صحنه، رویارویی روح پدر هملت است که راز مرگ خویش بدست برادرش را فاش می کند.

.

جالبتر اینکه فاکس و دریافت پیامها در فیلم امروزی، همان کار پیک و نامه در زمان اصلی را پیش می‌برد.