سلام

بهار دو

قبل از سفر از دوستان و آشنایان ساکن پایتخت، شنیده بودیم که تهران فقط در ایام نوروز دیدنی است. خلوت و پاکیزه

وقتی خواهرزاده پیشنهاد سفر نوروزی داد. تهران تنها گزینه شد. قبلتـر بارها و بارها بنا به دلایلی گذرم به این شهر افتاده بود ولی برای او نخستین دیدار بود.

مثل سفرهای قبل، نشستم به برنامه ریزی... هم اقامت هم وسیله رفت و آمد. خدارا شکر مشهد جزو شهرهایی است که ریلی و جاده‌ای و هوایی گزینه فراوان دارد بویژه در مسیر تهران –مشهد

رفتم سراغ چند سایت برای رزرو هتل ارزان قیمت. اقامت 24 ...ایران هتل... تخفیفان... اتاقک... زودروم

 بلاخره از زودروم، هتلی در مرکز شهر یافتم با قیمتی بس مناسب. علاوه بر تخفیف 40درصدی اتحادیه هتلداران!  تخفیف ویژه نوروزی هم داشت. هم نزدیک ایستگاه مترو بود هم نزدیک بازار و مکانهای دیدنی

برای قطار باید ساعتها را چک می‌کردم که بی وقت نرسیم. خب هتل، اتاق را زودتر از ساعت 14 تحویلمان نمی‌داد.

بلیط برای دونفر قسمت خواهران یافت نشد با 1539 تماس گرفتم گفت هفته آخر سال برای تهیه بلیط وارد سایت رجا بشوم و ساعتی چک کنم. کنسلی‌ها آن زمان فراوان است. منتهی من همان جمعه، رفت و برگشت را خریدم. به نظرم اگر طبق توصیه 1539 صبر می کردم ارزانتر می شد. (خوو وقتی در راه آهن مشهد، منتظر پذیرش قطار تهران بودیم متوجه شدم ای دل غافل بلیط همین قطار همین ساعت با 20 هزار تومان کمتر! به فروش رسیده)

ظهر با نیم ساعت تاخیر رسیدیم. به نظر من سقف ایستگاه راه آهن تهران نسبت به مشهد کوتاهتر است... احساس تنگی و خفگی داشتم خوو

ایستگاه مترو راه آهن، آسانسور نداشت! برخلاف مشهد که اغلب ایستگاهها علاوه بر پله برقی آسانسور هم دارند. (البته مترو تهران باسابقه و قدیمی تر است)

شب اول رفتیم دیدن پل طبیعت! پارک جنگلی طالقانی و بوستان آب و آتش در دو سوی این پل قرار دارند. طبق شنیده‌ها پل در شب بدلیل نورپردازی زیباست و البته بوستان آب و آتش هم در شب دیدنی تعریف شده بود که وَفهمیدیم ستونهای آتش بوستان، مدتهاست روشن نشده و فقط فواره ها  باز می‌شود. بد نبود... البته بیشتر حضور شبانه مردم توجه‌ام را جلب کرد بعلاوه نوازندگی و خوانندگی پسر و دختری جوان حوالی ورودی مترو حقانی.

قبل از سفر بواسطه سایت ستاد گردشگری شهرداری تهران! متوجه تورهای نیم روزه تهرانگردی شده و در دو تور ثبت نام کرده بودم.

پس از واریز هزینه تور، تلفنی هماهنگ شد و مکان شروع میدان ولیعصر ضلع شمالی تعیین شده بود. نزدیک هتل بود و براحتی با مترو  در هر دو نوبت به وقت -8:30صبح-خودمان را رساندیم.

 روز اول (فرداروز ورود ما) رفتیم باغ مینیاتور و باغ پرندگان.  هوا خوب بود و آسمان صاف


بعداز ظهر هم دو نفری راهی تجریش شدیم .بازار و زیارت امامزاده صالح

خانواده نان خامه ای (نارنجک کوچک و نارنجک پدر)

**

روز دوم وقتی سوار اتوبوس گردشگری شدیم آسمان ابرناک بود. ابتدا باغ گیاهشناسی ملی  و بعد دریاچه چیتگر

همان ساعت ابتدایی! باران شروع شد.فضا بد نبود باغ گیاهشناسی بسیار وسیع و زیبا بود جنگل و آبشار و گل و گیاه البته ما و سایر بازدیدکنندگان قسمت محدودی را حق ورود داشتیم. دو آبشار و چند پل، دریاچه و جنگل هیرکانی، زیستگاه آمریکایی، باغ اروپایی و ...


آنقدر زمان بازدید باغ، طولانی شد که برای دریاچه فقط نیم ساعت زمان باقی ماند. دریاچه به آن عظمت با کلی مرغ دریایی جیغ جیغو

خیس از باران برگشتیم هتل... ناهار دیرهنگام و خوااب. متاسفانه شدت بارش چنان بود که برنامه هایی که بعدازظهر داشتیم کنسل کردیم. ازجمله کنسرت حامدهمایون که در ورزشگاه هرندی برگزار می‌شد.برنامه نوروزی خانه هنرمندان که در فضای باز اجرا می شد هم کنسل شد و البته تونل نور میدان آزادی هم فقط تا ساعت 16 برقرار بود که ما خواب بودیم.. ناچار در هتل ماندیم و خندوانه تماشا کردیم.

* راهنمای تورِ روزِ اول، دخترک موقرمز خوشحالی بود که اسم منحصر به فردی داشت... کعبه

* راهنمای مرد تور، مدرسِ هنر بود و در این دو روز! کلی داستان برایمان تعریف کرد مثلا داستان ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی! با تمام فراز و نشیب هایش و قسمتهایی از داستان تولد نوه ضحاک ماربدوش!

* باغ گیاه شناسی ملی ایران به عنوان یک پروژه منحصر به فرد در خاورمیانه و در زمره یکی از بزرگترین و زیباترین باغ‌های گیاه‌شناسی دنیاست.گویا زمینه ورود مردم به این مجموعه زیبا و ارزشمند 50 ساله، از بهار 1394 شروع شده است

* همسفرهای ما اغلب خانم بودند خانم‌های میانسال تهرانی و البته جز ما دونفر مادر و پسری از قم و یک خانواده غیرتهرانی دیگر هم حضور داشتند.

***

سومین روز راهی بازار بزرگ شدیم گویا در این ایام –تعطیلات نوروز-  اغلب بسته بوده و هفته دوم کم کم شروع می‌کنند به کاسبی... به طور مثال پاساژ رضا که فروشنده‌ای در مترو، آدرسش را داده بود از 11 ظهر کرکره‌اش بالا می‌رفت و ما حوالی 10 صبح آنجا رسیده بودیم...

قدم زنان در بازار خلوت! پیش رفتیم تا عودلاجان و کوچه مروی

چمدانی که می‌خواستم را خریدم. کابین تک نفره مشکی 380 هزار تومان (شبیه همین در بازار تجریش 500 قیمت گفته بود!)

باز در باران برگشتیم هتل، تا غروب که باران بند آمده بود راهی بازار اطراف شدیم. اینبار باغ سپهسالار (خیابان باغ سپهسالار) برای کیف و کفش

****

روز آخر هم مثل روزهای قبل، زود رفتیم پایین برای صرف صبحانه و بعد راهی شاه عبدالعظیم شدیم تقریبا 40-45 دقیقه با مترو زمان برد تا رسیدیم شهرری

 البته در مترو با حضور پررنگ فروشنده‌ها زمان زود می‌گذرد. فروشنده‌ها از همه طیف زن و مرد... پیر و جوان و البته نوجوان با کلی جنس برای فروش... خوردنی پوشیدنی تزیینی،کاربردی و ...

جوراب خوشگل خریدیم هر سه تا ده هزار تومان، مناسب برای سوغات!

پس از زیارت در برگشت از بازار ری، چند تی شرت و شلوار راحتی باز بعنوان سوغات خریدیم. خواهرزاده بیشتر قیمت می‌گرفت و کلا خریدش را گذاشت برای مشهد. قبل از سفر لیست ردیف کرده بود خرید مانتو...شال...کیف... منتهی جز چند خرده ریز بعنوان سوغات، چیزی چشمش را نگرفت برای خرید! ترجیح داد از مشهد بخرد

چمدانها را شب قبل، بسته بودیم تا رسیدیم هتل فقط زمان داشتیم باروبندیل را برداشته و مدارک را تحویل گرفته و با اسنپ برویم راه آهن. 

ناهار را در قطار دیرهنگام خوردیم و باز با تاخیر! نیمه شب، رسیدیم ولایت.



آرشیو:

امامزاده صالح و بازار تجریش

شهر ری - مادر تهران