سلام

تابستان نوزده

 

سحر بدون زنگ هشدار! به نیت روزه اول محرم. ده دقیقه به چهار بیدار شدم

دیشب آب جوش آورده در فلاکس آماده داشتم. یک تخم مرغ نیمرو کرده ، خوردم بعد هم چای سبز دارچین دار!

پس از اذان صبح و نماز، مودِم را روشن کرده و نشستم پای لب تاپ! برای حلال کردن اینترنت شبانه! قسمتهای ندیده سریال بوی باران را دانلود کردم. (با مرگ مسخره سهیل، دنبال نکرده بودم خوو .با تعاریف گرامی مادر گویا با اعتراض جمعی تماشاگران! نویسندگان متحول شدند و تغییرات در ادامه داستان، بس محسوس است پلیس ها باهوش شدند!wink حتی خواننده تیتراژ هم اضافه شده – دکتر اصفهانی)

سریال شبانه کره‌ای گرامی والدین(دختر امپراتور)، تمام شده و به جای آن سریالِ دلنشین! یک سریال لوس، گذاشتن که چندان باب طبعشان نیست.

برای دل آنها هم، چند قسمت از سریال "افسانه اوک نیو" را دانلود کردم. ماجراجویانه و اکشن! است. گرامی والدین مشتری شبکه تماشا هستند (البته فقط ساعت بعدازظهر 6تا8 شب-نه زودتر نه دیرتر) و با سایر شبکه‌ها کاری ندارند مگر گاهی شبکه استانی برای خبر.

بعد از دانلود سریالها، رفتم سراغ وبگردی. مـــرور نوشته‌های وبلاگ تازه یافته‌ام- طرحی از یک زندگی – باز روزنوشت‌های یک دانشجوی ایرانی از هنک کنگ تا آمـــریکا

اطلاعاتی که می‌دهد برایم جالب است. کلُّهم نوشته‌های خارج نشینان که مشاهداتشان را می‌نویسند دوست دارم هرچه مستندتر بهتر.

 منتهی نظرات و عقاید شخصی خودشان هم قابل احترام است به هرحال آنها جایی هستند که من نیستم. برایم همان لذتی را دارد که مطالعه یک رمان خارجی. (فعلا تا هفته اول آبان 94 خواندمش.اولین مطلبش خرداد94 بید .البته پست به روزش - 10شهریور98 از سنترال پارک نیویورک را هم از دست ندادم ها)

ساعت شش صبح، مصادف شد با خاموشی مودم و برگشت به رختخواب

...

با زنگ تلفن گرامی مادر، حوالی 10صبح بیدار شدم. پرسید مامور برق شماره موبایل می‌خواهد. چه شماره‌ای بدهد من یا خودش؟ گفتم ایرانسل من را بدهید. (گویا از مهرماه قبض کاغذی حذف خواهد شد- شرکت آب هم چند ماهی هست که علاوه بر قبض کاغذی، پیامکی هم قبض ارسال می‌کند.)

بوی آش نذری واحد 2-از طبقه پایین می‌آمد. اول هر ماه قمری، این مادر جوان بیوه! آش رشته می‌پزد و یک کاسه هم نصیب من می‌شود که جز چند قاشق نمی‌توانم بخورم. نمی‌دانم چه کنم؟ اگر نپذیرم!؟ احتمالا ناراحت بشود خب دستگاه هاضمه‌ام همسانی! ندارد با آش. شاید بهتر باشد ببرم برای گرامی والدین. هرچند می‌دانم آنها هم آش خور نیستند.

نزدیک 12 ظهر حواسم بود بروم سایت نوبت دهی اینترنتی بیمارستان قائم. برای شوهرخواهر ارشد، یک نوبت ویزیت بگیرم. با توجه به سرعت اینترنتم چون سابقه تکمیل ظرفیت قبل از واریز وجه را داشتم همزمان، شماره تماس نوبت دهی تلفنی  31045 را هم می‌گرفتم که شکرخدا! موفق شدم تلفنی نوبت بگیرم. امــــروز برای سه شنبه صبح.

به گرامی‌خواهر خبر داده و کدپذیرش را برایش پیامک کردم.

فعلا این نصف روز را داشته باشید تا بعد