سلام
بهار هشت
امامهادی علیهالسلام:
افسوس کوتاهى کارهاى گذشته را با تلاش در آینده جبران کنید.
سلام
بهار هشت
امامهادی علیهالسلام:
افسوس کوتاهى کارهاى گذشته را با تلاش در آینده جبران کنید.
سلام
بهار هفت
سعدیا خوش تر از حدیث تو نیست... تحفه روزگار اهل شناخت
آفرین بر زبان شیرینت... کاین همه شور در جهان انداخت
همطاف، سعدی رو دوست می دارد بسی
گویا شیخِ اجل*، سعدی شیرینسخن تا پنجاه سالگی! شعری نگفته است.
سلام
بهار شش
دکترمیم، بانی! یه مسابقه عکاسی شدند و بسلامتی اختتامیه هم برگزار شد و
خوشحالم که عکس دومم با نمره کل 39.6 توانست رتبه نهم رو کسب نماید. (واحسرتا! که همطاف ششمین بود و فقط پنج نفر نخست جایزه گرفتند).
اینها هم لینک عکس های همطاف
054... در امتداد... بلوار عدالت گلبهار!
055...سهم من آسمانیست زیبا زیبا... یک آسمان یک پرنده یک ماه (می بینید؟)
تا باشد از این مسابقهها و عکاسیها
برقرار بمانید و راضی
سلام
بهار پنج
در مسیر ایستگاه اتوبوس، یه زوج مسن رو دیدم رفتارشان حال خوب کن، بود.
پیرمرد با ملاحظه دست پیرزن رو گرفته بود و آرام از اینسوی خیابان رفتند آنسو. هم قدم باهم!
...
در ایستگاه، برای دیدن اتوبوس سرک میکشیدم که همان زوج رو دیدم که باز همراه هم آمدند و روی صندلیهای ایستگاه نشستند. خانم ریزریز داشت نان میخورد از همان نان خشک تنوری های خوشمزه که بستهای میفروشند. هرچندوقت آقا هم حین صحبت یه تکه میگرفت. هردو عینک به چشم داشتند. نگاهشان به هم رو دوست داشتم آقا طوری نشسته بود که رو در روی خانم باشد . گاهگاه هم لبخند میزدند.
به نظرم بچه هایی که رفتارمهربانه پدرومادر رو ببینند بارها و بارها، چندان نیازی به ادب آموزی ندارند. کلُّهم مودب بار می آیند. ادب، نامی برای تمام خوبی ها*
"... زوج های پیری که همواره به یکدیگر احترام گذاشتهاند، اکثرا از نظر جسمانی و روانی سالم هستند در حالیکه ارتباط عاطفی و کلامی صمیمانهای نیز بینشان وجود دارد.
به گفته روانشناسان این دست از زوج های پیر به دلیل اینکه حقوق یکدیگر را رعایت کرده و حامی هم بوده اند، بسیار خوشحال هستند و احساس ارزشمندی دارند. آنها با شادی و رضایتی که احساس میکنند میتوانند الگوهای خوبی برای فرزندان باشند."
توصیه نوشت:
پارسی جو را صفحه خانگی خود کنید! لطفا
* ادب نامی برای تمام خوبیها، سلسله مباحثی است از علیرضا پناهیان در 5 جلسه. مفید و مختصر
سلام
بهار چهار
دیشب، پس از یک روز تقریبا پرکارِ کسلکننده نشسته بودم پای وبگردی. سرگرمی، فال و تست آنلاین و ...
تازه داشتم هوش خودم رو سبک سنگین میکردم که گرامی دوستی چهارشنبه چهارده ماه رو یادآور شدند.( فقط یخده دیر بود. محله ما روزِ روزش خلوت و ساکت است چه برسد به حوالی ده شب)
سلام
بهار سه
تاریخ و زمان وقوع به وقت محلی: ۱۳۹۶/۰۱/۱۶ ۱۰:۳۹:۱۰
بزرگی: ۶ ریشتر
محل وقوع: استان خراسان رضوی – حوالی سفید سنگ
عمق زمینلرزه: ۱۰ کیلومتر
نزدیکترین مراکز استان:
۸۱ کیلومتری مشهد
نزدیکترین شهرها:
۲۴ کیلومتری سفید سنگ (خراسان رضوی)
۳۸ کیلومتری قلندرآباد (خراسان رضوی)
۴۰ کیلومتری فریمان (خراسان رضوی)
سلام
بهار سه
عجیییب خوابی دیدم رنگی ( بیشتر رنگها گرم )
میان انبوه جمعیتِ مخلوقات، بودم برای شرکت در مراسمی با حضور خدا. یا بدلیل کمبود جا، یا تاخیر خودم و یا الله الاعلم، پشت در تالار مانده بودیم. دیدم یکی از فرشتگان بالابلندِ دربان، چیزهایی می گوید که به دلیل ازدحام شاید هم، حواس پرتی نشنیدم. رو هوا می پرسم چی شـده؟ چه کنیــــم؟ جواب می شنوم "گفته اند خواسته و آرزو و حاجت و غیره تان را نوشته و تحویل همان فرشته بالابلند دهید رسیدگی می شود"
خوشحال می نویسم و درحالیکه از سمت راستم راه باز می کنم خودم را می رسانم جلو و
سلام
بهار دو
همطاف زیاد میخندد بیشتر هم، وقت مکالمه تلفنی و دیدار دوستانه
خوابیدن رو دوست میدارد بسی. ( پیش آمده روزهایی که دوسومش رو خواب بودم)
تقریبا سریع حرف میزند یعنی تند تند و اغلب کم (خوو نفس کم میارم) البته گاهی هم هست که وراج می شود آن هم روی دور تند
با گرامی والدین بلند حرف میزنم (میشه گفت سعی میکنم واضح و بلند و شمرده حرف بزنم)
خوراکم، کم است. منتهی همین کم رو روزانه 4-5 بار تکرار میکنم ها
و
این اواخر بسرعت عصبانی میشوم مثلا اگر به جای "تصویر رفت" بشنوم "خاموش شد"! یا اشتباهات لفظی کم اهمیت دیگر
گویا سایکولوژیست* ها میگویند:
اگر فردی زیاد میخندد از درون! تنها ست
اگر زیاد میخوابد ناراحت است
اگر کم و سریع حرف میزند در درون! چیزی رو مخفی میکند
اگر بلند حرف میزند میخواهد شنیده شود
اگر زیاد میخورد استرس دارد
اگر موارد ساده عصبانیش میکند به محبت نیاز دارد
و
خداییش کدام یک از شمایان جزو این اگرها نیستید؟
چه بسا مثل همطاف همه رو با هم هستید!
* Psychologists خوو چرا باید بگوییم روان شناسان؟ بعضی واژهها ترجمه نشوند بهترند ها
سلام
بهار یک
سال نو مبارکا
و فیلم Pride and Prejudice اولین دانلود هنرهفتمی امسال
دوستی، دیدن این فیلم رو توصیه! کرد. ( قبل از دانلودش رفتم ببینم کیا چیا گفتند. همطاف هم مثل بعضی از شمایان دهان بین است خوو)
گویا انگلیسیها میگویند غرور و تعصب کتابی است که زندگی بدون آن غیر ممکن است .
و دیگری هم گفته غرور و تعصب فیلمی است که باید دید و مرد!
دوساعت و اندی نشستم و دیدمش
فیلمی پرمنظره بود. طبیعت سرسبز... دریاچه و خانه های سنگی بزرگ بزرگ. جامعهای روستایی انگلیسی چندصدسال! پیش با همان خدمه و بند رختهای پر از ملحفه سفید (کسی می دونه اینا لباسهای رنگی شون رو کجا پهن می کردند؟)
داستان خانواده بَنِت (پدری خوش قدوقامت و معقول و مادری وراج و نُقلی بعلاوه پنج دختر) یا سرمیز سرگرم خوردن بودند یا مهیای مراسم رقص محلی
شروع ماجرا... ساکن شدن دو مرد جوان و ثروتمند به نامهای بینگلی و دارسی در عمارت اشرافی نزدیک خانواده بنت.
و این همسایگی، باعث شادی دخترها میشود که دائما در حال خندیدن هستند البته به نظرم بیشتر باعث شادی مادرشان می شود. مادری که مُصر است برای هر کدام از دخترهایش بهترین شوهر را پیدا کند. بهترین برای ایشان صاحب ملک و املاک و داشتن درآمدی سالانه بالا معنا می شود ها. (البته امروز هم پولدار شدن و زندگی مرفه هدف بسیاری از دختران جوان برای ازدواج شده)
اما الیزابت! با اسم کوتاه لیزی، در مقایسه با دیگر خواهرانش کمتر دغدغه ازدواج دارد یا کمتر آن را عیان میکند. درعینحال، مغرور است و اندکی هم لجباز. خیلی زود و راحت به قضاوت دیگران مینشیند و براساس همین پیش داوریها، رفتارش را با دیگران ـ بخصوص با مردان ـ تغییر میدهد. و
نخست علاقمند بعد متنفر و آخر، عاشق دارسی مغرور و پولدار می شود و بادابادا مبارک بادا
...
زنانی که در فیلم می بینیم دید یکسان به ازدواج ندارند بعضی به بودن در یک خانه و داشتن سرپناه، دل خوشند. بعضی فقط به این که به دیگران بابت زندگی یا شوهرشان فخر بفروشند و بعضی فقط برای سرگرمی!
پ ن : خداوندا یک عدد دارسی هم نصیب خانواده همطاف بنما . آمین یا رب العالمین
دارسی این فیلم، علاوه بر خوش قدوقامتی و ثروتش، همین که در عشق و ابراز(اظهار) علاقه اش کم نگذاشت عالیست. لااقل دو بار درخواست ازدواج رودرو داشت خوو.
و عالیتر، توجه به دغدغه لیزی در حمایت از خانوادهاش. (بَهبَه... به نظر من داشتن دامادی حمایت گر مثل جناب دارسی برای هر خانواده دخترداری از خوش شانسی خانواده است)
*عنوان برگرفته از آرزونوشت زیر
برایت آرزوهای ساده می کنم
آرزو می کنم شب ها خواب های خوب ببینی و صبح ها سر حوصله ملحفه های سفید را مرتب کنی،
پنجره اتاقت را باز کنی و هنگامی که چایت را می نوشی آفتاب روی گونه ات بنشیند.
آرزو می کنم به کسی که دوستش داری بگویی، دوستت دارم
اگر نه امیدوارم قدرت این را داشته باشی که لبخندهای مصنوعی بزنی
آرزو می کنم کتاب های خوب بخوانی، آهنگ های خوب گوش کنی، عطر های خوب
ببویی، با آدم های خوب حرف بزنی و فراموش نکنی که هیچ وقت دیر نیست بودن
چیزی که دوست داری باشی!
روزبه معین
سلام
95.5
امسال* تابستانِ گرمی بود ها
البته دیروز و پریروز کَمَکی خنک شده بود. امروز پس از نمازصبح رفتم سراغ پنجره برای دیدن شفق، متوجه خیسی آسفالت شدم! باران باریده بود!
دیشب کتاب "هروقت کارم داشتی تلفن کن" رو تمام کردم. بیست داستان از دنیای آدم های معمولی. خوب بود. باز آشنایی با دنیای مردمی دیگر
...پنجره خیال کارور، پنجره جادویی داستان نویس امروزی است با پهنایی به وسعت دریا و به بیانتهایی کبود آسمان.آسمانی که هرکجا بروی همین رنگ است.
"شبها قبل از خواب دوشاخه تلفن را میکشیدیم در تمام طول سال تقریبا هرشب دوشاخه را میکشیدیم،عادت شده بود.این بار غفلت کردم.همین."
رفتاری آشنا البته در کنار عاداتی غریب! از زندگی زن و شوهرها و افرادتنها در ینگه دنیا (آدمهایی که سعی میکنند با تغییرات و تنهایی و نارضایی در ازدواج کنار بیایند.)
"زنم عادت دارد هروقت بیدار میشود خوابهایش را برایم تعریف کند"
عنوان جمله ای از ریموند کارور.نویسنده کتاب مذکور
* تقلیدی از نوشتار رضا امیرخانی (جانستان کابلستان)
**شفق، نوری که آخر شب و قبل از طلوع خورشید در آسمان دیده میشود